مجله علمی تفریحی بیبیس
0

دانلود رمان انگلیسی “به من بگو اشتباه است”

  • عنوان: Tell Me Its Wrong
  • نویسنده: Katie Wismer
  • سال انتشار: 2025
  • تعداد صفحه: 237
  • زبان اصلی: انگلیسی
  • نوع فایل: pdf
  • حجم فایل: 1.34 مگابایت
هیچ چیز رقت انگیزتر از مستی یک زن در یک بار نیست. این چیزی است که شوهر من همیشه می گوید – شوهر سابق. در حالی که لیوان رایزلینگ را تمام می کنم، یک غلغله هیستریک از لبانم بیرون می زند. چقدر مناسب بود که روزی که طلاقمان را قطعی کردیم به اینجا رسیدم. و منظورم روز است این قطعاً نور خورشید است که از پنجره ها عبور می کند. من صد بار در راه رفتن به استودیوی یوگا در پایین خیابان از این نوار رد شدم، اما هرگز داخل آن نبودم. جولیان در جایی مثل این مرده دستگیر نمی شد، و از آنجایی که او صاحب نیمی از بارهای دیگر در این اطراف است، ما معمولاً به یکی از آنها می رسیدیم. نه اینکه شب های زیادی با هم داشتیم. من برای آمدن به اینجا برنامه ریزی نکرده بودم. پس از ترک دفتر وکالت، در حال بازگشت به هتلی بودم که در این چند ماه گذشته در آنجا زندگی می کردم. اما بعد یادم آمد که آنجا تنها خواهم بود. پسرم، کیسی، آنجا با من می‌ماند، اما لیام، برادر ناتنی‌اش – که تقریباً به سن من نزدیک‌تر است – به او پیشنهاد داد که او را برای آخر هفته ببرم تا طلاق را نهایی کنیم. تا الان متوجه نشده بودم که چقدر به آن نیاز دارم. من فقط این را ندارم که امروز چهره خوب همه چیز را بپوشم. جولیان به سختی درگیر زندگی خود بوده است. اما حالا؟ و مانند اکثر بچه های هفت ساله، کیسی بهتر از این نمی داند و پدرش را می پرستد. من نمی دانم چقدر بیشتر طول می کشد. رانندگی در شهر بعد از آن جلسه نوعی شکنجه خاص خودش بود – نام خانوادگی شوهر سابقم روی هر ساختمان دیگری چسبانده شده بود. تا اینکه با این مکان کوچولو رو به رو شدم. فقط چیزی در مورد آن بود که امروز مرا به خود جلب کرد. شاید چون مرا به یاد زندگی دیگری می اندازد. چراغ‌های نئون، میزهای بیلیارد، صندلی‌های بار چرمی ترک خورده – جایی است که قبل از او می‌رفتم. قبل از این نسخه فعلی من. اگر از من گذشته بود می توانستم الان مرا ببینم… یک خنده دیگر بیرون دادم. او لعنتی خفه می شود متصدی بار وقتی متوجه لیوان خالی من شد، فنجانی را که در حال خشک کردنش بود روی زمین می گذارد و سر می برد. او به سختی به اندازه کافی پیر به نظر می رسد که بتواند اینجا باشد. “میتونم چیز دیگه ای برات بیارم؟” او می پرسد. روی لیوان شرابم می زنم. سر تکان می دهد و یک بطری جدید بیرون می آورد. وقتی می ریزد چشمانش از روی شیشه به سمت من می چرخد. چشمان خوبی هستند منحصر به فرد. به نوعی سبز و قهوه ای در همان زمان. آیا آن فندق محسوب می شود؟ “روز سخت؟” در حالی که لیوان را به سمت من می کشد می پرسد. در حالی که جرعه ای می نوشم خنده ای بی طنز می کنم. هیچ راهی وجود ندارد که این بچه بیچاره بخواهد داستان هق هق میانسالی من را بشنود. آیا سی و دو میانسال محسوب می شود؟ همه هفت سال گذشته را صرف بررسی جوان بودن من در کنار جولیان کردند، اما اکنون بدون او در مقایسه…

There is nothing more pathetic than a woman getting drunk at a bar alone. That’s what my husband always says—ex-husband. A hysterical cackle bursts from my lips as I finish off my glass of Riesling. How fitting that I ended up here on the day we finalized our divorce. And I do mean day. That’s definitely sunlight coming through the windows. I’ve passed this bar a hundred times on my way to the yoga studio down the street, but I’ve never been inside. Julian wouldn’t have been caught dead in a place like this, and since he owns half the other bars around here, we usually ended up at one of those. Not that we had many nights out together. I hadn’t planned on coming here. After leaving the lawyer’s office, I was driving back to the hotel I’ve been living out of these past few months. But then I remembered I’d be there alone. My son, Casey, has been staying there with me, but Liam, his half brother—who is closer to my age than his by a landslide —offered to take him for the weekend while we finalized the divorce. I hadn’t realized how much I needed that until now. I just don’t have it in me to put on the everything’s fine face today. Julian has barely been involved in his life as it is. But now? And like most seven-year-olds, Casey doesn’t know any better and worships his father. I don’t know how much longer that’ll last. Driving through town after that meeting was its own kind of torture—my ex-husband’s last name plastered on every other building. Until I came across this shabby little place. There was just something about it that drew me in today. Maybe because it reminds me of another life. The neon lights, the pool tables, the shitty cracked leather barstools—it’s the kind of place I would’ve gone before him. Before this current version of me. If past me could see me now… I let out another laugh. She’d fucking choke. The bartender sets down the cup he’d been drying when he notices my empty glass and heads over. He barely looks old enough to be in here. “Can I get you anything else?” he asks. I tap the top of my wineglass. He nods and pulls a new bottle out. His eyes flick from the glass to me as he pours. They’re nice eyes. Unique. Somehow green and brown at the same time. Is that considered hazel? “Rough day?” he asks as he slides the glass to me. I snort out a humorless laugh as I take a sip. There’s no way this poor kid wants to hear my middle-aged sob story. Is thirtytwo considered middle-aged? Everyone spent the last seven years preening over how young I was next to Julian, but now without him in comparison…

این رمان را از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید.

Download: Tell Me Its Wrong

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

X
آموزش ساز ویولن کانال واتساپ