مجله علمی تفریحی بیبیس
0

دانلود رمان انگلیسی “روی زانوها” – رمان زن نقابدار

  • عنوان: On Your Knees, A Masked woman Novel
  • نویسنده: Jaye Pratt
  • سال انتشار: 2025
  • تعداد صفحه: 191
  • زبان اصلی: انگلیسی
  • نوع فایل: pdf
  • حجم فایل: 1.82 مگابایت
«گمشو، معادل‌های انسانی جایزه مشارکت!» مطمئناً، این بهترین توهینی نیست که تا حالا به ذهنم رسیده، اما من عصبانی هستم و در حالی که دو هم‌اتاقی سابقم رفتنم را تماشا می‌کنند، عقب عقب از خانه دور می‌شوم. آنها را از خودم دور می‌کنم. ظاهراً آنها می‌خواستند از من بخواهند مدتی از خانه بروم چون دوست‌پسرهایشان را معذب می‌کنم. خب، گور بابای دوست‌پسرهایشان! همه‌اش به خاطر این است که سایمون به باسنم دست زد و من دماغش را خونی کردم. حقش بود، اما من تنبیه می‌شوم. آن لکه لعنتی. و ماجرای اسم‌های S لعنتی چیست؟ «فقط برای اینکه بدانی، دوست‌پسرت تبخال دارد. من اتفاقی شنیدم که لیزا می‌گفت او را مقصر می‌داند.» دهان سانی باز می‌شود و صورتش قرمز می‌شود. آره عوضی، از این مزخرفات خوشت می‌آید؟ دوست‌پسرت فاحشه است و با تمام جمعیت زنان دانشگاه پینهیون می‌خوابد. هرچند سانی باید می‌دانست؛ او یک هرزه خوش‌مشرب است. راستش را بخواهید، نباید اتاق را قبول می‌کردم. این دعوت حیف بود چون مادرش وقتی دبیرستان بودند با من بهترین دوست بود. خب، بعدش مادرم من را داشت. اما او مرا دم در خانه مادربزرگم انداخت و مادربزرگم مرا بزرگ کرد تا اینکه به خانه سالمندان فرستاده شد. من به سختی کار می‌کنم تا مطمئن شوم که او هر چه لازم دارد را دارد. این زن یک قدیسه لعنتی است و لیاقت بهترین‌ها را دارد. سابرینا جواب می‌دهد: «یه کم بخور، آسپن.» باسنم به اوبرم می‌خورد. قبل از اینکه برگردم و بپرم توی صندوق عقب و کیفم را کنارم بیندازم، زیر لب می‌گویم: «لعنتی.» من دارایی زیادی ندارم. وقتی با سابرینا و سانی به خانه سالمندان نقل مکان کردم، اتاق کاملاً مبله بود و من سپاسگزار بودم که مجبور نبودم از پس‌انداز اندکم برای خرید مبلمان استفاده کنم. مدرسه و کار تنها چیزهایی هستند که تا به حال شناخته‌ام. از وقتی به اندازه کافی بزرگ شدم، در آرایشگاه مری کار می‌کردم، زمین را جارو می‌کردم و تمیزکاری می‌کردم. فکر می‌کنم او دلش برای من سوخت، اما از آنجا به بعد تا جایی که می‌توانستم کارهای متفرقه انجام دادم. الان در بار محلی دانشگاه، The Syllabus، کار می‌کنم. انعام خوبی می‌دهد – از پسرهای پولدار و شهوتی دانشگاه که فکر می‌کنند شانسی برای من دارند، که ندارند. آخرین چیزی که می‌خواهم این است که با کسی رابطه داشته باشم و مثل پدر و مادرم، یا به طور خاص‌تر، مادرم، شوم. از شانزدهمین سالگرد تولدم از او خبری ندارم. فکر کردم آمده دیدنم، اما کاملاً اشتباه می‌کردم – با عصبانیت وارد شد و سر مادربزرگم داد زد و رفت، بدون اینکه حتی یک “تولدت مبارک دختر”. پدرم؟ چه کسی می‌داند او کیست؟ او حاضر نیست به ما بگوید و احتمالاً در هر صورت حالم بهتر است. برای احتیاط، وقتی ماشین از کنار جدول دور می‌شود، روی صندلی بلند می‌شوم و گونه‌هایم را به پنجره می‌چسبانم. مطمئنم که این موضوع در تمام رسانه‌های اجتماعی پخش می‌شود، و در این لحظه اهمیتی نمی‌دهم. روی صندلی‌ام ولو می‌شوم و کمربند ایمنی را می‌بندم. بالاخره سرم را بالا می‌آورم، چند بار پلک می‌زنم و فریاد می‌زنم. این اوبر من نیست! وحشت همه جا را فرا می‌گیرد، قلبم به سینه‌ام می‌کوبد و عرق زیر بغلم را خیس می‌کند. این بدترین کابوس من است که به حقیقت پیوسته. این یک ماشین رایدز است. ماه گذشته از راه رسیدند، یک پیشرفت تکنولوژیکی جدید بدون راننده‌ی لعنتی – این به مذاق من خوش نمی‌آید. ماشین در حالی که من نفس نفس می‌زنم به حرکت خود ادامه می‌دهد. من در این زندگی از چیز زیادی نمی‌ترسم، اما ماشین‌هایی که خودشان رانندگی می‌کنند، اصلاً خوب نیستند. از کجا می‌دانند چه زمانی باید بایستند؟ یا اگر یک راننده‌ی سرکش جلوی ماشین بپیچد چه؟ آن وقت چه؟

“Fuck off, you human equivalents of a participation award!” Sure, it’s not the best insult I’ve ever thought up, but I’m furious and walking backward, away from the house, while my two ex-roommates watch me leave. I flip them off. Apparently they have wanted to ask me to move out for a while because I make their boyfriends uncomfortable. Well, fuck their boyfriends! All because Simon touched my ass, and I gave him a bloody nose. He deserved it, and yet I’m the one being punished. The fuck stain. And what is with fucking S names? “Just so you know, your boyfriend has herpes. I overheard Lisa saying he blamed her.” Sunny’s mouth drops open, and her face turns red. Yeah bitch, how do you like that shit? Your boyfriend is a whore and sleeps with the entire female population at Pinehaven University. Though Sunny had to know; she is head cheer bitch. Honestly, I shouldn’t have accepted the room. It was a pity invite because her mother was best friends with mine back when they were in high school. Well, then my mom had me. But she dumped me on my grandmother’s doorstep and Gran raised me until she was sent to an old-age home. I work my ass off to make sure she has what she needs. The woman is a damn saint and deserves the best. “Eat a dick, Aspen,” Sabrina throws back. My ass bumps into my Uber. “Shit,” I mumble, before turning and jumping into the back, throwing my bag beside me. I don’t have many possessions. When I moved in with Sabrina and Sunny, the room came fully furnished, and I was grateful I didn’t have to use my small amount of savings to buy furniture. School and work are all I have ever known. From the time I was old enough, I worked at Mary’s hair salon, sweeping floors and cleaning. I think she felt sorry for me, but from there I picked up as many odd jobs as I could. I now work at the local college bar, The Syllabus. It pays well in tips—from horny rich college guys who think they have a shot with me, which they don’t. The last thing I want is to get knocked up and end up like my parents, or more specifically, my mother. I have not heard from her since my sixteenth birthday. I thought she came to see me, but I was dead wrong—she stormed in and yelled at my grandmother and left, without even a “Happy birthday, daughter.” My father? Who knows who he is? She refuses to tell us and I’m probably better off anyway. For good measure, as the car pulls away from the curb, I rise on the seat and press my ass cheeks to the window. I’m sure that will end up all over social media, and at this point I don’t care. I slump back in my seat and pull the seatbelt on. Finally looking up, I blink a few times and scream. This is not my Uber! Panic sets in, my heart thumps against my chest, and sweat dampens my armpits. It is my worst nightmare come true. This is a Ridez car. They came out last month, a new technological advancement with no fucking driver— that does not sit well with me. The car continues as I hyperventilate. I’m not scared of much in this life, but cars that drive themselves just ain’t right. How the fuck do they know when to stop? Or what if a rogue driver cuts in front? What then?

این رمان را از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید.

Download: On Your Knees, A Masked woman Novel

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

X
آموزش ساز ویولن کانال ایتا