مجله علمی تفریحی بیبیس
0

دانلود رمان انگلیسی “داستان قدیس مرموز” – جلد سوم

بازدید 468
  • عنوان: A Tale of the Secret Saint-vol 3
  • نویسنده: Touya
  • سال انتشار: 2020
  • تعداد صفحه: 214
  • زبان اصلی: انگلیسی
  • نوع فایل: pdf
  • حجم فایل: 5.89 مگابایت

روز بعد از جستجوی اژدهای سیاه، به تیپ اول شوالیه برگشتم. در اعماق وجودم، واقعاً باید می‌خواستم برگردم – فقط چند روز گذشته بود، اما از دیدن چهره سیریل بسیار خوشحال شدم. لحظه ای که در را باز کردم و به او چشم دوختم، فقط باید سریع وارد شدم. “کاپیتان سیریل!” او از روی میزش بلند شد و نزدیک شد، و من جلوی او ایستادم تا سلام شوالیه استاندارد را بدهم. “من، فیا رود، به تیپ اول شوالیه بازگشتم!” با مهربانی گفت: «به بازگشت، فیا، خوش آمدی. کمی لبخند می زد. “ها ها. چقدر عجیب است که شما برای بار دوم بازگشت خود را اعلام کنید. یا اتفاقات دیشب را فراموش کردی؟ باید به یاد می آوردم… یک شب مشروب خوردن صبح روز بعد شما را به یک لوح خالی تبدیل می کند. خوب، فیا، تو به اندازه کافی مشکلاتت را داشتی، اما خوشحالم که سالم برگشتی.» با تعجب چند بار پلک زدم. بنابراین… آیا من نیازی به گزارش کارهایی که در تیپ شوالیه رام کننده چهارم هیولا کردم را نداشتم؟ حدس می‌زنم قبلاً گزارشم را دیروز در جشنواره گوشت به او داده بودم. با ردیابی خاطرات دیشب، به طور مبهم به یاد می‌آورم که با سیریل، زاکاری، دزموند، کوئنتین و گیدئون بودم… و تمام. همه چیز دیگر مه آلود بود. با این حال، من باید این واقعیت را نادیده گرفته باشم که یک ضیافت یک محیط غیررسمی است و همه چیز را به او گزارش داده ام. یک تصمیم مثال زدنی، اگر خودم بگویم: یک شوالیه مدل هرگز واقعاً خارج از وظیفه نیست. سیریل با دیدن پوزخند من آهی کشید. «فیا، زاکاری و کوئنتین بودند که فعالیت‌های شما را به من گزارش کردند. تنها کاری که دیشب انجام دادی این بود که گوشت و نوشیدنی از گرگ به دست آوردی.» “هه؟ اوه اوه! تو نگو.» چقدر ناامید کننده… با خنده گفت: “چه آرامشی.” “تو کمی تغییر نکردی.” لحنش کمی غمگین شد. زکاری و کوئنتین مدام اصرار داشتند که شما فردی بسیار مهم هستید. داشتم نگران بودم که برای کسی بی اهمیت مثل من وقت نگذارید.» “M-من؟ مهم؟ نه! نه، نه، حتما دچار سوءتفاهم شده اید! من حتی یک کار قابل توجه انجام نداده ام! من… اوه، متوجه شدم. این باید همان طعنه‌ای باشد که کاپیتان زکاری به من گفت! پس شما واقعاً مرا به خاطر عملکرد بدم سرزنش می‌کنید؟» در آنجا، این منطقی تر بود. سیریل با بی حوصلگی به من خیره شد. آق. دقیق تر، فیا! “اوم… من فهمیدم که از آنجایی که نتوانستم سلامت افراد آشنای تیپ هیولاها را مانند آنچه شما به من دستور داده اید بفهمم و در طول اکسپدیشن جستجوی اژدهای سیاه کاملاً بی فایده بودم، ممکن است از شایستگی من انتقاد کنید یا … چیزی؟” صدایم به زمزمه ای تبدیل شد. سیریل پلک زد.

THE DAY AFTER the black dragon search, I returned to the First Knight Brigade. Deep down, I really must’ve wanted to come back—it’d only been a few days, but I was overjoyed to see Cyril’s face.  The moment I opened the door and laid eyes on him, I just had to rush right in. “Captain Cyril!” He stood up from his desk and approached, and I stopped before him to give the standard knight salute. “I, Fia Ruud, have returned to the First Knight Brigade!”  “Welcome back, Fia,” he said tenderly. He was smiling slightly. “Ha ha. How odd of you to announce your return a second time. Or did you forget the events of last night? I should’ve remembered… a night of drinking turns you into a blank slate the next morning. Well, Fia, you had your fair share of difficulties, but I’m glad you’re back safely.”  Surprised, I blinked a few times. So…did I not need to report what I did in the Fourth Monster Tamer Knight Brigade? I guess I’d already made my report to him yesterday at the meat festival. Tracing back my memory of last night, I vaguely recalled being with Cyril, Zackary, Desmond, Quentin, and Gideon…and that was it. Everything else was hazy. Even so, I must’ve disregarded the fact that a banquet is a nonofficial setting and reported everything to him then. An exemplary decision, if I say so myself: a model knight is never truly off-duty.  Seeing my grin, Cyril sighed. “Fia, it was Zackary and Quentin who reported your activities to me. All you did last night was wolf down meat and drink.”  “H-huh? O-oh! You don’t say.” How disappointing…  “What a relief,” he said with a chuckle. “You haven’t changed a bit.” His tone turned a little sad then. “Zackary and Quentin kept insisting you were somebody of immense importance. I was beginning to worry you’d stop making time for someone as insignificant as me.”  “M-me? Important? No! No, no, you must be misunderstanding! I haven’t done a single thing of note! I… Oooh, I get it. This must be that sarcasm thing Captain Zackary told me about! So you’re actually reprimanding me for doing poorly…?” There, that made more sense.  Cyril stared at me blankly.  Agh. Elaborate, Fia! “Um…I figured that, since I failed to figure out the health of the Monster Brigade’s familiars like you ordered me to and I was completely useless during the black dragon search expedition, you might be criticizing my competency…or…something?” My voice petered out to a whisper.  Cyril blinked.

این رمان را از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید.

Download: A Tale of the Secret Saint-vol 3

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

بیشتر بخوانید