- عنوان کتاب: Yoga Aphorisms
- نویسنده: Swami Vivekananda
- حوزه: یوگا
- سال انتشار: 2025
- تعداد صفحه: 109
- زبان اصلی: انگلیسی
- نوع فایل: pdf
- حجم فایل: 1.81 مگابایت
قبل از پرداختن به کلمات قصار یوگا، سعی میکنم یک سوال بزرگ را که کل نظریه دین برای یوگیها بر آن استوار است، مورد بحث قرار دهم. به نظر میرسد که اجماع نظر ذهنهای بزرگ جهان، و تقریباً با تحقیقات در مورد طبیعت فیزیکی نشان داده شده است، این است که ما نتیجه و تجلی یک وضعیت مطلق، پس از وضعیت نسبی فعلی خود هستیم و به جلو میرویم تا به آن مطلق برگردیم. با فرض این، سوال این است: کدام بهتر است، مطلق یا این حالت؟ افراد بیکفایتی وجود دارند که فکر میکنند این حالت تجلی یافته بالاترین حالت انسان است. متفکران بزرگ معتقدند که ما تجلی وجود نامتمایز هستیم و حالت متمایز بالاتر از مطلق است. آنها تصور میکنند که در مطلق هیچ کیفیتی نمیتواند وجود داشته باشد؛ که باید بیحس، کسلکننده و بیجان باشد؛ که فقط میتوان از این زندگی لذت برد، و بنابراین، باید به آن بچسبیم. اول از همه، میخواهیم در مورد راهحلهای دیگر زندگی تحقیق کنیم. یک راهحل قدیمی وجود داشت که انسان پس از مرگ یکسان باقی میماند؛ اینکه تمام جنبههای خوب او، منهای جنبههای بدش، برای همیشه باقی ماندهاند. از نظر منطقی، این بدان معناست که هدف انسان جهان است؛ این جهان به مرحلهای بالاتر ارتقا یافته و با حذف شرهایش، وضعیتی است که آنها بهشت مینامند. این نظریه، در ظاهر، پوچ و کودکانه است، زیرا نمیتواند وجود داشته باشد. خیر بدون شر نمیتواند وجود داشته باشد، و شر بدون خیر. زندگی در جهانی که همه چیز خوب است و هیچ شری وجود ندارد، همان چیزی است که منطقدانان سانسکریت آن را «رویای در هوا» مینامند. نظریه دیگری در دوران مدرن توسط چندین مکتب ارائه شده است، مبنی بر اینکه سرنوشت انسان این است که همیشه در حال پیشرفت باشد، همیشه برای رسیدن به هدف تلاش کند، اما هرگز به هدف نرسد. این گفته، اگرچه ظاهراً بسیار زیبا است، اما پوچ نیز هست، زیرا چیزی به نام حرکت در خط مستقیم وجود ندارد. هر حرکتی در یک دایره است. اگر بتوانید سنگی را بردارید و آن را به فضا پرتاب کنید و سپس به اندازه کافی زنده بمانید، آن سنگ، اگر به هیچ مانعی برخورد نکند، دقیقاً به دست شما باز خواهد گشت. یک خط مستقیم، که به طور نامحدود پرتاب شده است، باید به یک دایره ختم شود. بنابراین، این ایده که سرنوشت انسان همواره رو به جلو و رو به جلو در حال پیشرفت است و هرگز متوقف نمیشود، پوچ و بیمعنی است. اگرچه ربطی به موضوع ندارد، میتوانم بگویم که این ایده، نظریه اخلاقی مبنی بر اینکه نباید نفرت ورزید و باید عشق ورزید را توضیح میدهد. زیرا، همانطور که در مورد الکتریسیته، نظریه مدرن این است که نیرو دینام را ترک میکند و دایره را به دینام کامل میکند، در مورد نفرت و عشق نیز همینطور است؛ آنها باید به منبع بازگردند. بنابراین از کسی متنفر نباشید، زیرا آن نفرتی که از شما بیرون میآید، در درازمدت باید به شما بازگردد. اگر عشق بورزید، آن عشق به شما باز خواهد گشت و دایره را کامل میکند. کاملاً قطعی است که هر ذره نفرتی که از قلب یک انسان بیرون میآید، با تمام قدرت به او باز میگردد، هیچ چیز نمیتواند جلوی آن را بگیرد؛ به همین ترتیب، هر انگیزه عشق به او باز میگردد.
Before going into the Yoga aphorisms I shall try to discuss one great question, upon which rests the whole theory of religion for the Yogis. It seems the consensus of opinion of the great minds of the world, and it has been nearly demonstrated by researches into physical nature, that we are the outcome and manifestation of an absolute condition, back of our present relative condition, and are going forward, to return to that absolute. This being granted, the question is: Which is better, the absolute or this state? There are not wanting people who think that this manifested state is the highest state of man. Thinkers of great calibre are of the opinion that we are manifestations of undifferentiated being and the differentiated state is higher than the absolute. They imagine that in the absolute there cannot be any quality; that it must be insensate, dull, and lifeless; that only this life can be enjoyed, and, therefore, we must cling to it. First of all we want to inquire into other solutions of life. There was an old solution that man after death remained the same; that all his good sides, minus his evil sides, remained for ever. Logically stated, this means that man’s goal is the world; this world carried a stage higher, and eliminated of its evils, is the state they call heaven. This theory, on the face of it, is absurd and puerile, because it cannot be. There cannot be good without evil, nor evil without good. To live in a world where it is all good and no evil is what Sanskrit logicians call a “dream in the air”. Another theory in modern times has been presented by several schools, that man’s destiny is to go on always improving, always struggling towards, but never reaching the goal. This statement, though apparently very nice, is also absurd, because there is no such thing as motion in a straight line. Every motion is in a circle. If you can take up a stone, and project it into space, and then live long enough, that stone, if it meets with no obstruction, will come back exactly to your hand. A straight line, infinitely projected, must end in a circle. Therefore, this idea that the destiny of man is progressing ever forward and forward, and never stopping, is absurd. Although extraneous to the subject, I may remark that this idea explains the ethical theory that you must not hate, and must love. Because, just as in the case of electricity the modern theory is that the power leaves the dynamo and completes the circle back to the dynamo, so with hate and love; they must come back to the source. Therefore do not hate anybody, because that hatred which comes out from you, must, in the long run, come back to you. If you love, that love will come back to you, completing the circle. It is as certain as can be, that every bit of hatred that goes out of the heart of a man comes back to him in full force, nothing can stop it; similarly every impulse of love comes back to him.
این کتاب را میتوانید از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید:
Download: Yoga Aphorisms
نظرات کاربران