مجله علمی تفریحی بیبیس
0

دانلود رمان انگلیسی “وارث بنت” – تنوع غرور و تعصب

  • عنوان: The Bennet Heir – A Pride and Prejudice Variation
  • نویسنده: Melissa Anne
  • سال انتشار: 2025
  • تعداد صفحه: 144
  • زبان اصلی: انگلیسی
  • نوع فایل: pdf
  • حجم فایل: 1.02 مگابایت
توماس بنت در هفده سالگی از یک چیز مطمئن بود: او می خواست با الیزابت، دختر کاپیتان بازنشسته نیروی دریایی ادموند نلسون ازدواج کند. کاپیتان پس از پایان سالهای خدمت خود در ندرفیلد، املاک همسایه ساکن شده بود. الیزابت در سیزده سالگی هنوز از نظر او یک دختر ساده بود، با این حال توماس شک نداشت که روزی همسرش خواهد شد. در طول چند سال بعد، توماس می‌توانست الیزابت را تنها زمانی ببیند که در تعطیلات مدرسه به خانه برمی‌گشت و شاهد دوست‌داشتنی‌تر شدن او در طول سال‌ها بود. اگرچه برخورد آنها زودگذر بود، اما تأثیر ماندگاری بر او گذاشتند. الیزابت به نوبه خود دختری کنجکاو و کنجکاو بود که مشتاق گفتگوی متفکرانه بود. توماس محتاطتر از بسیاری از مردان جوان همسن خود، هوش و حضور آرام او را تغییری طراوت بخش نسبت به شور و نشاط جوانی معمولی که او اغلب در دانشگاه احاطه می کرد، یافت. زمانی که توماس در مدرسه نبود، آن دو ساعت‌ها در کنار یکدیگر بودند و همه چیز را از کتاب و موسیقی گرفته تا فلسفه و طبیعت را کاوش می‌کردند. آنها دوستان سریعی شدند و با هر دیداری که می گذشت پیوندشان تقویت می شد. این دوستی توسط والدین هر دو با خوشحالی مشاهده شد. با این حال، اندکی پس از پایان دانشگاه توماس، فاجعه ای برای لانگبورن رخ داد. پدرش به طور غیرمنتظره ای از دنیا رفت و مسئولیت مدیریت املاک خانواده کاملاً بر دوش او افتاد. این وظیفه طاقت فرسا، همراه با دوره سوگواری او، توماس را برای بیشتر سال آینده مشغول نگه داشت. در طول این مدت، او اغلب به الیزابت فکر می‌کرد و گهگاه او را در مریتون و اطراف آن می‌دید، هرچند سنگینی وظایف جدید او را از ملاقات با او باز می‌داشت. الیزابت قسمتی از آن سال را در لندن گذراند و به جدایی آنها افزود. هنگامی که سال سوگواری او به پایان رسید، توماس، که اکنون بیست و سه سال دارد، خود را آماده عمل دید. املاک مرتب بود و او یک بار دیگر آزاد بود که از دل خود پیروی کند. او مصمم به ندرفیلد رفت تا الیزابت را که به تازگی نوزده ساله شده بود و در جامعه حضور داشت، پیدا کند. او تصمیم قبلی خود را فراموش نکرده بود، و پس از انتظار بیش از حد انتظار، سرانجام زمان اقدام فرا رسید. در سال 1774، او با هدفی منحصر به فرد به املاک نلسون رسید. الیزابت که هنوز درخشان بود اما به یک زن جوان خوب تبدیل شده بود، از پیشنهاد و اعترافات عشقی او هم متعجب و هم متاثر شد. سالی که عمدتاً جدا از هم سپری شد، کمک چندانی به کاهش ارتباط آنها نکرد، و در حالی که قلبش کاملاً با او هماهنگ بود، گفت بله. عروسی آنها چند ماه بعد در یک مراسم کوچک اما شیک در کلیسای کوچک در محوطه ندرفیلد برگزار شد. این یک رابطه آرام بود، زیرا هیچ کدام نمی خواستند رابطه خود را به رخ بکشند، اما رابطه ای که هر دو را راضی می کرد. توماس بنت سالها صبر کرده بود تا الیزابت را عروس خود کند و در آن لحظه می دانست که هر آزمایش و مصیبت ارزشش را دارد. الیزابت که از دومین سالگرد تولدشان خجالتی بود، پسری به دنیا آورد که نام هر دوی پدربزرگش را جاناتان ادموند گذاشتند. در طول یک دهه و نیم بعدی، آنها با هم به پسرشان یاد دادند که چگونه یک مباشر مسئول زمین باشد، به کمک پدر الیزابت، که تا زمان مرگ خود در همان نزدیکی باقی ماند. پدربزرگ نلسون همچنین به نوه خود در مورد سرمایه گذاری آموزش داد، چیزی که او پس از ترک نیروی دریایی در آن برتری داشت. اندکی قبل از کریسمس در سال 1791، الیزابت متوجه شد که بار دیگر باردار است و شوهرش را از سوء ظن خود آگاه کرد. این زوج آرزوی داشتن فرزندی دیگر را داشتند و چندین بار در طول سالها امیدهایشان ناامید شده بود، اما این بار، الیزابت کودک را بدون عارضه حمل کرد و در نهایت دختری به نام الیزابت رز در اواسط تابستان سال 1792 به دنیا آورد. این زوج از این اضافه شدن خوشحال شدند، اما الیزابت هرگز قدرت خود را پس از چند ماه در خانه دفن نکرد. جاناتان در ایتون بود و برای ترم مایکلماس به مدرسه بازگشته بود، اما هر چقدر هم که التماس کرد، اجازه بازگشت به خانه را نداشت زیرا مادرش ضعیف‌تر شد و در نهایت مرد.

At seventeen, Thomas Bennet was sure of one thing: he wanted to marry Elizabeth, the daughter of retired Naval Captain Edmund Nelson. The captain had settled at Netherfield, the neighbouring estate, after concluding his years of service. Elizabeth, at just thirteen, was still a mere girl in his eyes, yet Thomas had little doubt she would one day be his wife. Over the next few years, Thomas could see Elizabeth only when he returned home during school vacations, watching her become even more lovely over the years. Though their encounters were fleeting, they made a lasting impression on him. Elizabeth, for her part, was a curious and inquisitive girl, eager to engage in thoughtful conversation. More reserved than most young men his age, Thomas found her intelligence and quiet presence a refreshing change from the typical youthful exuberance he was often surrounded by at the university. When Thomas was not in school, the two would spend hours in each other’s company, exploring everything from books and music to philosophy and nature. They became fast friends, their bond strengthening with each passing visit. This friendship was viewed with pleasure by the parents of both. However, soon after Thomas finished university, tragedy struck Longbourn. His father passed away unexpectedly, and the responsibilities of managing the family estate fell squarely on his shoulders. This demanding task, coupled with his period of mourning, kept Thomas occupied for much of the next year. During this time, he thought often of Elizabeth, seeing her occasionally in and around Meryton though the weight of his new duties kept him from visiting her. Elizabeth spent a part of that year in London for the season as well, adding to their separation. Once his year of mourning was concluded, Thomas, now twenty-three, found himself ready to act. The estate was in order, and he was once again free to follow his heart. Determined, he set out for Netherfield to find Elizabeth, who had just turned nineteen and was out in society. He had not forgotten his earlier resolution, and after waiting for longer than he had hoped, it was finally time to act. In 1774, he arrived at the Nelson estate with a singular purpose in mind. Elizabeth, still radiant but having matured into a fine young woman, was both surprised and moved by his proposal and confessions of love. The year spent mostly apart had done little to diminish the connection they shared, and with her heart fully in tune with his, she said yes. Their wedding took place a few months later, in a small but elegant ceremony at the chapel on the grounds of Netherfield. It was a quiet affair, since neither wanted to flaunt their relationship, but one that pleased them both. Thomas Bennet had waited years to make Elizabeth his bride, and in that moment, he knew that every trial and tribulation had been worth it. Just shy of their second anniversary, Elizabeth gave birth to a son, whom they named Jonathan Edmund after both of his grandfathers. Over the next decade and a half, together they taught their son how to be a responsible steward of the land, aided by Elizabeth’s father, who remained nearby, until his own death. Grandpapa Nelson also taught his grandson about investments, something he excelled in after leaving the navy. Shortly before Christmas in 1791, Elizabeth discovered she was with child once again and informed her husband of her suspicion. The couple had longed for another child and had had their hopes dashed several times through the years, but this time, Elizabeth carried the child without complications and eventually gave birth to a girl, named Elizabeth Rose, in the middle of the summer in 1792. The couple were delighted with the addition, but Elizabeth never recovered her strength, and only a few months later, Thomas buried her in the family crypt. Jonathan was at Eton, having returned to school for the Michaelmas term, but no matter how much he begged, he was not permitted to return home as his mother grew weaker and eventually died.

این رمان را از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید.

Download: The Bennet Heir – A Pride and Prejudice Variation

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

X
آموزش ساز ویولن کانال واتساپ