حکمت 121 نهج البلاغه: لذت زودگذر و رنج باقی
وَ قَالَ (علیه السلام): شَتَّانَ مَا بَيْنَ عَمَلَيْنِ؛ عَمَلٍ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقَى تَبِعَتُهُ، وَ عَمَلٍ تَذْهَبُ مَئُونَتُهُ وَ يَبْقَى أَجْرُهُ.
و فرمود (ع): فرق است ميان اين دو عمل، عملى كه لذتش رفته و عواقب ناگوارش مانده است و عملى كه رنجش سپرى شده و اجر و ثوابش باقى است.
He (peace be upon him) said: There is a great difference between two deeds: a deed whose pleasure goes away but whose consequences remain, and a deed whose expense goes away but whose reward remains.
حکمت 122 نهج البلاغه: نکوهش غفلت از مرگ
وَ تَبِعَ جِنَازَةً فَسَمِعَ رَجُلًا يَضْحَكُ، فَقَالَ: كَأَنَّ الْمَوْتَ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا كُتِبَ، وَ كَأَنَّ الْحَقَّ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا وَجَبَ، وَ كَأَنَّ الَّذِي نَرَى مِنَ الْأَمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِيلٍ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ، نُبَوِّئُهُمْ أَجْدَاثَهُمْ وَ نَأْكُلُ تُرَاثَهُمْ كَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ، ثُمَّ قَدْ نَسِينَا كُلَّ وَاعِظٍ وَ وَاعِظَةٍ وَ رُمِينَا بِكُلِّ فَادِحٍ وَ جَائِحَةٍ.
از پى جنازه اى مى رفت، مردى را ديد كه مى خنديد. امام (ع) به او فرمود:
گويى كه مرگ بر ديگران مقرر شده، نه بر ما و گويى حق بر غير ما واجب شده و گويى، اين مردگان كه مى بينيم، مسافرانى هستند كه بزودى به نزد ما باز مى گردند آنها را در گورهايشان مى گذاريم و اموالشان را مى خوريم، پندارى، كه پس از آنها جاودانه خواهيم زيست. سپس، هر اندرز دهنده اى را چه مرد و چه زن فراموش مى كنيم و خود را به دست هر بلا و آفت مى سپاريم.
And he followed a funeral and heard a man laughing, so he said: It is as if death in it was written for someone other than us, and as if the right in it was imposed on someone other than us, and as if what we see of the dead is a journey that will soon return to us, we will bury them in their graves and eat their inheritance as if we are immortal after them, then we have forgotten every preacher and preacher and we have been accused of every shameful thing and pandemic.
حکمت 123 نهج البلاغه: معرفی بهترین انسانها
وَ قَالَ (علیه السلام): طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِي نَفْسِهِ، وَ طَابَ كَسْبُهُ، وَ صَلَحَتْ سَرِيرَتُهُ، وَ حَسُنَتْ خَلِيقَتُهُ، وَ أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ، وَ أَمْسَكَ الْفَضْلَ مِنْ لِسَانِهِ، وَ عَزَلَ عَنِ النَّاسِ شَرَّهُ، وَ وَسِعَتْهُ السُّنَّةُ، وَ لَمْ يُنْسَبْ إلَى الْبِدْعَةِ.
[قال الرضي رحمه الله تعالى أقول و من الناس من ينسب هذا الكلام إلى رسول الله (صلی الله علیه وآله) و كذلك الذي قبله].
خوشا به حال كسى كه نفس را به فروتنى وادارد، و كسبش پاك و شايسته و نيتش پسنديده و خلق و خويش نيكو باشد. زيادى مالش را انفاق كند و سركشى زبانش را مهار نمايد و شرّ خود را از مردم دور دارد. و سنت بر او دشوار نيايد و به بدعت نسبتش ندهند.
سید رضی مى گويد: بعضى از اين سخن و سخن پيش از آن را به پيامبر (ص) نسبت داده اند.
And he (peace be upon him) said: Blessed is he who is humble in his soul, whose earnings are good, whose inner self is pure, whose character is good, who spends the surplus of his wealth, who holds the surplus from his tongue, who isolates his evil from the people, who is content with the Sunnah, and who is not accused of heresy. [Al-Radi (may Allah have mercy on him) said: I say: Some people attribute this statement to the Messenger of Allah (may Allah bless him and his family), and so did the one before it.]
حکمت 124 نهج البلاغه: تفاوت غیرت زن و مرد
وَ قَالَ (علیه السلام): غَيْرَةُ الْمَرْأَةِ كُفْرٌ، وَ غَيْرَةُ الرَّجُلِ إِيمَانٌ.
و فرمود (ع): غيرت زن كفر است و غيرت مرد ايمان.
He (peace be upon him) said: A woman’s jealousy is disbelief, and a man’s jealousy is faith.
حکمت 125 نهج البلاغه: تعریف دقیق اسلام
وَ قَالَ (علیه السلام): لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ يَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِي؛ الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ وَ التَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ وَ الْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ وَ التَّصْدِيقُ هُوَ الْإِقْرَارُ وَ الْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ وَ الْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ.
و فرمود (ع): اسلام را به گونه اى وصف مى كنم كه كس پيش از من چنانش وصف نكرده باشد: اسلام تسليم است و تسليم، يقين است و يقين، تصديق است و تصديق، اقرار است و اقرار، به جاى آوردن است و به جاى آوردن، پرداختن به عمل صالح است.
And he (peace be upon him) said: I will attribute Islam in a way that no one before me has attributed it. Islam is submission, submission is certainty, certainty is belief, belief is acknowledgment, acknowledgment is performance, and performance is action.
حکمت 126 نهج البلاغه: تعجب از شش گروه
وَ قَالَ (علیه السلام): عَجِبْتُ لِلْبَخِيلِ يَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِي مِنْهُ هَرَبَ وَ يَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذِي إِيَّاهُ طَلَبَ، فَيَعِيشُ فِي الدُّنْيَا عَيْشَ الْفُقَرَاءِ وَ يُحَاسَبُ فِي الْآخِرَةِ حِسَابَ الْأَغْنِيَاءِ؛ وَ عَجِبْتُ لِلْمُتَكَبِّرِ الَّذِي كَانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَةً وَ يَكُونُ غَداً جِيفَةً؛ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ شَكَّ فِي اللَّهِ وَ هُوَ يَرَى خَلْقَ اللَّهِ؛ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ نَسِيَ الْمَوْتَ وَ هُوَ يَرَى [مَنْ يَمُوتُ] الْمَوْتَى؛ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْكَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى؛ وَ عَجِبْتُ لِعَامِرٍ دَارَ الْفَنَاءِ وَ تَارِكٍ دَارَ الْبَقَاءِ.
و فرمود (ع): در شگفتم از بخيل كه فقرى را، كه همواره از آن مى گريزد، بشتاب مى طلبد و آن توانگرى را، كه در طلب اوست، از دست مى دهد. پس در دنيا، زندگيش به زندگى بينوايان ماند و در آخرت چون توانگران از او حساب مى كشند.
و در شگفتم از متكبر كه ديروز نطفه بود و فردا مردارى بيش نخواهد بود.
و در شگفتم از كسى كه در خدا شك مى كند و آفريدگان خدا را مى بيند.
و در شگفتم از كسى كه مرگ را فراموش مى كند و مردگان را مى بيند.
و در شگفتم از كسى كه منكر روز رستاخيز است و حال آنكه، پديد آمدن نخستين را مى بيند.
و در شگفتم از كسى كه دنياى فانى را آباد مى سازد و جهان باقى را وا مى گذارد.
He (peace be upon him) said: I am amazed at the miser who hastens the poverty from which he fled and misses out on the wealth he sought, so he lives in this world the life of the poor and is held accountable in the Hereafter as the rich are held accountable. I am amazed at the arrogant one who was a sperm yesterday and will be a corpse tomorrow. I am amazed at the one who doubts God while he sees God’s creation. I am amazed at the one who forgets death while he sees the dead; I am amazed at the one who denies the other creation while he sees the first creation; I am amazed at the one who inhabits the house of perishing and leaves the house of eternity.
حکمت 127 نهج البلاغه: نکوهش کوتاهی در بندگی
وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ قَصَّرَ فِي الْعَمَلِ ابْتُلِيَ بِالْهَمِّ، وَ لَا حَاجَةَ لِلَّهِ فِيمَنْ لَيْسَ لِلَّهِ فِي مَالِهِ وَ نَفْسِهِ نَصِيبٌ.
و فرمود (ع): كسى كه در عمل كوتاهى كند به اندوه دچار گردد و خداوند را، به كسى كه خدا را در مال و جانش نصيبى نباشد، نيازى نيست.
He (peace be upon him) said: Whoever is negligent in his work will be afflicted with worry, and God has no need for someone who has no share in his wealth and soul.
حکمت 128 نهج البلاغه: توصیهای بهداشتی
وَ قَالَ (علیه السلام): تَوَقَّوُا الْبَرْدَ فِي أَوَّلِهِ وَ تَلَقَّوْهُ فِي آخِرِهِ، فَإِنَّهُ يَفْعَلُ فِي الْأَبْدَانِ كَفِعْلِهِ فِي الْأَشْجَارِ، أَوَّلُهُ يُحْرِقُ وَ آخِرُهُ يُورِقُ.
و فرمود (ع): در آغاز سرما خود را از آن حفظ كنيد و در پايان آن بدان روى نهيد زيرا سرما با بدنها همان كند كه با درختان كند. در آغاز مى لرزاندشان و در پايان، برگشان را مى روياند.
He (peace be upon him) said: Beware of the cold at its beginning and receive it at its end, for it does to bodies what it does to trees: its beginning burns and its end makes them green.
حکمت 129 نهج البلاغه: عظمت خدا و ناچیزی دیگران
وَ قَالَ (علیه السلام): عِظَمُ الْخَالِقِ عِنْدَكَ، يُصَغِّرُ الْمَخْلُوقَ فِي عَيْنِكَ.
و فرمود (ع): بزرگى خداوند در نظر تو سبب مى شود كه آفريدگان در چشمت خرد آيند.
He (peace be upon him) said: The greatness of the Creator in your eyes makes the creation seem small in your eyes.
حکمت 130 نهج البلاغه: ناپایداری دنیا و اهمیت تقوا
وَ قَالَ (علیه السلام) -وَ قَدْ رَجَعَ مِنْ صِفِّينَ فَأَشْرَفَ عَلَى الْقُبُورِ بِظَاهِرِ الْكُوفَةِ-: يَا أَهْلَ الدِّيَارِ الْمُوحِشَةِ وَ الْمَحَالِّ الْمُقْفِرَةِ وَ الْقُبُورِ الْمُظْلِمَةِ، يَا أَهْلَ التُّرْبَةِ، يَا أَهْلَ الْغُرْبَةِ، يَا أَهْلَ الْوَحْدَةِ، يَا أَهْلَ الْوَحْشَةِ، أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ سَابِقٌ وَ نَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ لَاحِقٌ؛ أَمَّا الدُّورُ فَقَدْ سُكِنَتْ، وَ أَمَّا الْأَزْوَاجُ فَقَدْ نُكِحَتْ، وَ أَمَّا الْأَمْوَالُ فَقَدْ قُسِمَتْ. هَذَا خَبَرُ مَا عِنْدَنَا، فَمَا خَبَرُ مَا عِنْدَكُمْ؟ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ: أَمَا [وَ اللَّهِ] لَوْ أُذِنَ لَهُمْ فِي الْكَلَامِ لَأَخْبَرُوكُمْ أَنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى.
از صفين بازگشته بود، گذارش به گورستان بيرون كوفه افتاد. چنين فرمود:
اى ساكنان خانه هاى وحشتزا و محله هاى تهى و گورهاى تاريك، اى در خاك غنودگان، اى غريبان، اى ترسندگان، شما در رفتن بر ما پيشى گرفته ايد و ما از پى شما مى آييم.
اما خانه هايتان، ديگران در آنها آرميده اند و امّا زنانتان، ديگران آنان را به زنى گرفته اند، اما اموالتان به ميان ديگران تقسيم شده. اينها خبرهايى بود كه ما داشتيم، شما چه خبر داريد؟ [سپس، به اصحابش روى كرد و فرمود:] اگر اينان رخصت سخن گفتن مى داشتند، به شما مى گفتند كه بهترين توشه ها پرهيزگارى است.
And he (peace be upon him) said – when he returned from Siffin and looked out over the graves outside Kufa -: O people of the desolate dwellings, the deserted places, and the dark graves, O people of the soil, O people of alienation, O people of solitude, O people of loneliness, you are our forerunners and we are your followers. The houses have been inhabited, the wives have been married, and the wealth has been divided. This is the news we have, but what is the news you have? Then he turned to his companions and said: By God, if they were permitted to speak, they would tell you that the best provision is piety.
نظرات کاربران