آرایش غلیظ ۲ [چه دانستم که این سودا]
How could I know that this longing
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
How could I know that this longing would drive me so crazy;
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
That it would make my heart a prison, and my eyes a river?
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
How know tears like a flash flood would carry me away,
چو کشتیام دراندازد میان قلزم پرخون
And hurl me like a boat into a vast sea of blood?
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
That waves would beat and split this boat board by board,
که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون
Until each board twists away from all the many tortures?
نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را
That the sea-monster would raise its head- and swallow the sea;
چنان دریای بی پایان شود بی آب چون هامون
That such an immense sea would go dry like a desert plain?
چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا
When these transformations occurred, naught remained;
چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بیچون
What do I know, when why and what swallow each other?
چه دانمهای بسیار است لیکن من نمیدانم
O how many the “I don’t knows” there are- but I don’t know
که خوردم از دهان بندی در این دریا کفی افیون
For I have swallowed the foam of opium, to forget that sea!
نظرات کاربران