در سال 37 هجری در مسجد كوفه در شناخت مردم و روزگاران پس از پیامبر (ص) ایراد فرمود.
ای مردم! در روزگاری كینه توز، و پر از ناسپاسی و كفران نعمتها، صبح كردهایم، كه نیكوكار، بدكار به شمار میآید، و ستمگر بر تجاوز و سركشی خود می افزاید. نه از آن چه می دانیم بهره میگیریم و نه از آن چه نمی دانیم، میپرسیم، و نه از حادثۀ مهمّی تا بر ما فرود نیاید، میترسیم!. در این روزگاران، مردم چهار گروه اند: گروهی اگر دست به فساد نمی زنند، برای این است كه، روحشان ناتوان، و شمشیرشان كُند، و امكانات مالی، در اختیار ندارند. و گروه دیگر، آنان كه شمشیر كشیده، و شرّ و فسادشان را آشكار كرده اند، لشكرهای پیاده و سوارۀ خود را گرد آورده، و خود آمادۀ كشتار دیگرانند. دین را برای به دست آوردن مال دنیا تباه كردند كه یا رئیس و فرماندۀ گروهی شوند، یا به منبری فرا رفته، خطبه بخوانند. چه بد تجارتی، كه دنیا را بهای جان خود بدانی، و با آنچه كه در نزد خداست معاوضه نمایی. و گروهی دیگر، با اعمال آخرت، دنیا را می طلبند، و با اعمال دنیا در پی كسب مقامهای معنوی آخرت نیستند، خود را كوچك و متواضع جلوه میدهند. گامها را ریاكارانه و كوتاه بر می دارند، دامن خود را جمع كرده، خود را همانند مؤمنان واقعی میآرایند، و پوشش الهی را وسیلۀ نفاق و دورویی و دنیا طلبی خود قرار می دهند. و برخی دیگر، با پستی و ذلّت و فقدان امكانات، از به دست آوردن قدرت محروم ماند هاند، كه خود را به زیور قناعت آراسته، و لباس زاهدان را پوشیده اند. اینان هرگز، در هیچ زمانی از شب و روز، از زاهدان راستین نبوده اند. در این میان، گروه اندكی باقی مانده اند كه یاد قیامت، چش مهایشان را بر همه چیز فرو بسته، و ترس رستاخیز، اشكهایشان را جاری ساخته است؛ برخی از آنها از جامعه رانده شده، و تنها زندگی میكنند؛ و برخی دیگر ترسان و سركوب شده یا لب فرو بسته و سكوت اختیار كرده اند؛ بعضی مخلصانه همچنان مردم را به سوی خدا دعوت می كنند، و بعضی دیگر گریان و دردناكند كه تقیّه و خویشتن داری، آنان را از چشم مردم انداخته است، و ناتوانی وجودشان را فرا گرفته گویا در دریای نمك فرو رفته اند. دهن هایشان بسته، و قلبهایشان مجروح است؛ آن قدر نصیحت كردند كه خسته شدند، از بس سركوب شدند، ناتوانند و چندان كشته دادند كه انگشت شمار شدند. ای مردم! باید دنیای حرام در چشمانتان از پَرِ كاهِ خشكیده، و تُفالههای قیچی شدۀ دام داران، بی ارزش تر باشد. از پیشینیان خود پند گیرید،پیش از آن كه آیندگان از شما پندگیرند، این دنیای فاسدِ نكوهش شده را رها كنید، زیرا مشتاقان شیفته تر از شما را رها كرد. میگویم: بعضی از نادانان این خطبه را به معاویه نسبت داده اند، ولی بدون تردید این خطبه از سخنان امیرمؤمنان (ع) است. «طلا كجا و خاك كجا؟! آب گوارا و شیرین كجا و آب نمك كجا؟! ». دلیل بر این مطلب سخن «عمرو بن بحر، جاحظ » است كه ماهِر در ادب و نقّاد بصیر سخن می باشد، او این خطبه را در كتاب «البیان و التبیین » آورده و گفته است: آن را به معاویه نسبت داده اند. سپس اضافه كرده كه این خطبه به سخن امام (ع) و به روش او در تقسیم مردم شبیه تر است. و اوست كه به بیانِ حال مردم، از غلبه، ذلّت، تقیه، و ترس واردتر است، سپس می گوید: « تا كنون چه موقع دیده ایم كه معاویه در یكی از سخنانش مسیر زهد پیش گیرد و راه و رسم بندگان خدا را انتخاب كند؟!.
About the disparagement of the world and categories of its people
O’ people! we have been borne in such a wrongful and thankless period wherein the virtuous is deemed vicious and the oppressor goes on advancing in his excess. We do not make use of what we know and do not discover what we do not know. We do not fear calamity till it befalls. People are of four categories. Among them is one who is prevented from mischief only by his low position, lack of means and paucity of wealth. Then there is he who has drawn his sword, openly commits mischief, has collected his horsemen and foot-men and has devoted himself to securing wealth, leading troops, rising on the pulpit and has allowed his faith to perish. How bad is the transaction that you allow (enjoyment of) this world to be a price for yourself as an alternative for what there is with Allah for you. And among them is he who seeks (benefits of) this world through actions meant for the next world, but does not seek (good of) the next world through actions of this world. He keeps his body calm (in dignity), raises small steps, holds up his clothes, embellishes his body for appearance of trust-worthiness and uses the position of Allah’s connivance as a means of committing sins. Then there is one whose weakness and lack of means have held him back from conquest of lands. This keeps down his position and he has named it contentment and he clothes himself with the robe of renunciation although he has never had any connection with these qualities. Then there remain a few people in whose case the remembrance of their return (to Allah on Doomsday) keeps their eyes bent, and the fear of resurrection moves their tears. Some of them are scared away (from the world) and dispersed; some are frightened and subdued; some are quiet as if muzzled; some are praying sincerely, some are grief-stricken and pain-ridden whom fear has confined to namelessness and disgrace has shrouded them, so they are in (the sea of) bitter water, their mouths are closed and their hearts are bruised. They preached till they were tired, they were oppressed till they were disgraced and they were killed till they remained few in number. The world in your eyes should be smaller than the bark of acacia and the clippings of wool. Seek instruction from those who preceded you before those who follow you take instruction from you, and keep aloof from it realising its evil because it cuts off even from those who were more attached to it than you. as-Sayyid ar-Radi says: Some ignorant persons attributed this sermon to Mu`awiyah but it is the speech of Amir al-mu’minin. There should be no doubt about it. What comparison is there between gold and clay or sweet and bitter water. This has been pointed out by the skilful guide and the expert critic `Amr ibn Bahr al-Jahiz as he has mentioned this sermon in his book, al-Bayan wa’t-tabyin (vol. 2, pp. 59-61). He has also mentioned who attributed it to Mu`awiyah and then states that it is most akin to be the speech of `Ali and most in accord with his way of categorising people and information about their oppression, disgrace, apprehension and fear. (On the other hand) we never found Mu`awiyah speaking on the lives of renunciates or worshippers
فایل صوتی فارسی مربوط به این خطبه را از لینک ذیل دانلود نمایید:
Download: Nahjul-Balagah-Sermon-032
نظرات کاربران