Stumbling through narrow paths.
تلوتلو خوران در باریک راهها،
Afraid of what will come next.
ترسان، از آنچه پیش خواهد آمد،
As the darkness closes in I start to run.
هنگام نزدیک شدن تاریکی، شروع به دویدن میکنم
What have I done to deserve this neverending hunt?
من چه کرده ام که سزاوار این جست و جوی بی پایان باشم؟
I will never be able to return home.
من هرگز نمیتوانم به خانه برگردم
My existence is shattered.
وجودم متلاشی شده
As I stop to gasp for air, I wonder…
هنگامی که نفس نفس زنان میایستم
Wonder when my final call might come.
در عجبم که اجل من کی فرا خواهد رسید
And if it’s really worth escaping from.
و اگر واقعا ارزش فرار از آن را دارد
I’m so tired…
خیلی خستهام
Between trees and stones.
میان درختان و سنگها
On stale paths, beneath my reality.
در مسیرهای کهنه، در زیر واقعیتم
It’s like I lost the key to my mind.
انگار کلید ذهنم را گم کرده ام
I can no longer control myself.
دیگر نمیتوانم خودم را کنترل کنم
No more running!
دویدن بس است
I will fight my demons right here.
با اهریمنانم همینجا خواهم جنگید
Dear child, through horrors and fright you will fade.
ای کودک عزیز، تو به واسطهی ترس و وحشت محو خواهی شد
Fade to distant worlds and distant lives.
محو خواهی شد به جهانهای دور و زندگیهای دور
As you lose your suffering, there’s nothing more to believe in.
هنگامی که رنجت را از دست بدهی، دیگر چیزی برای اعتقاد داشتن نخواهد بود
Your belief to this day has been life.
تا به امروز باور تو، زندگی بوده است
Now my belief will fill your soul with death.
اکنون باور من روح تو را از مرگ پر خواهد کرد
I no longer run, I stand my ground and wait, I wait.
دیگر نمیدوم، سر جایم میایستم و منتظر میمانم، منتظر
نظرات کاربران