Sombre dimanche
یکشنبه غم انگیز
Les bras tout chargés de fleurs
آغوشم مملو از دسته های گل
Je suis entré dans notre chambre le cœur las
با قلبی خسته و بی رمق پا در اتاقمان گذاشتم
Car je savais déjà que tu ne viendrais pas
چون دیگر میدانستم که تو نخواهی آمد
Et j’ai chanté des mots d’amour et de douleur
و من با کلمات عاشقانه و غمگین آواز سر دادم
Je suis resté tout seul et j’ai pleuré tout bas
تنهای تنها نشستم و آرام گریه کردم
En écoutant hurler la plainte des frimas
در حالی که به صدای آه و ناله شبنم های یخ زده که زوزه میکشیدند گوش میکردم
Sombre dimanche
یکشنبه غم انگیز
Je mourrai un dimanche où j’aurai trop souffert
من در یکشنبه ای که زجر بسیار کشیده ام خواهم مرد
Alors tu reviendras, mais je serai parti
تو برخواهی گشت اما من دیگر رفته ام
Des cierges brûleront comme un ardent espoir
شمع های کلیسا چونان امیدی مشتعل خواهند سوخت
Et pour toi, sans effort, mes yeux seront ouverts
و بی هیچ سختی ، چشم های من برای تو باز خواهند بود
N’aie pas peur, mon amour, s’ils ne peuvent te voir
عزیزم نترس ! اگر چشم های من نمیتوانند تو را ببینند
Ils te diront que je t’aimais plus que ma vie
به تو خواهند گفت که من تو را بیشتر از زندگیم دوست داشتم
Sombre dimanche
یکشنبه غم انگیز …
نظرات کاربران