مجله علمی تفریحی بیبیس
0

شعر “خانه دلتنگ غروبی خفه بود” هوشنگ ابتهاج با صدای علی رستمیان و ترجمه انگلیسی

بازدید 1843

خانه دل‌تنگ غروبی خفه بود

The home was longing for a gloomy sunset

مثل امروز که تنگ است دلم

Like Today that my heart is longing

پدرم گفت چراغ

My father said “light”

و شب از شب پر شد

And the night got filled of night

من به خود گفتم یک روز گذشت

I told myself: a day passed

مادرم آه کشید

My mother sighed

زود برخواهد گشت

It will come back soon

ابری آهسته به چشمم لغزید

A cloud slipped in my eyes slowly

و سپس خوابم برد

And then I fell asleep

که گمان داشت که هست این‌همه درد

Who would have thought that so many pains

در کمین دل آن کودک خرد؟

are lurking for the little kid’s heart?

آری آن روز چو می‌رفت کسی

Yes, the day that someone was leaving

داشتم آمدنش را باور

I believe her/his coming back

من نمی‌دانستم

I didnt know

معنی هرگز را

the meaning of “never”

تو چرا بازنگشتی دیگر؟

Why did not you come back?

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

بیشتر بخوانید