سیندرلا
یک بار دختر کوچکی بود که پدرش با همسر دوم ازدواج کرده بود که دو دختر داشت. این دو دختر به دختر هتل گفتند: “تو مثل ما زیبا نیستی.” «تو فقط به درد کار میخوری، پس عجله کن و خاکستر را بیرون بیاور و آتش را برافروز». و از آنجایی که او همیشه مشغول مراقبت از آتش و شن کش کردن خاکسترها بود، او را سیندرلا نامیدند.
نظرات کاربران