میعاد
Tryst
در فراسویِ مرزهای تنت تو را دوست میدارم.
Beyond the borders of your body, I love you.
آینهها و شبپرههای مشتاق را به من بده
Give me the mirrors and the ardent moths
روشنی و شراب را
The Light and the wine
آسمانِ بلند و کمانِ گشادهی پُل
The vault of the sky and the drawn bow of the bridge
پرندهها و قوس و قزح را به من بده
Give me the birds and the rainbow
و راهِ آخرین را
And repeat the final path
در پردهیی که میزنی مکرر کن.
In that tone you are playing.
در فراسوی مرزهای تنم
Beyond the borders of my body
تو را دوست میدارم.
I love you.
در آن دوردستِ بعید
In that far distance
که رسالتِ اندامها پایان میپذیرد
where the mission of the bodies is completed
و شعله و شورِ تپشها و خواهشها
And the flames, passions and desires
بهتمامی
Are entirely
فرومینشیند
Put out.
و هر معنا قالبِ لفظ را وامیگذارد
And every concept leaves the form of the word
چنان چون روحی
Just like a soul
که جسد را در پایانِ سفر،
leaving the body at the end of the journey
تا به هجومِ کرکسهایِ پایاناش وانهد…
to the vultures of its fate…
در فراسوهای عشق
Beyond the love
تو را دوست میدارم،
I love you.
در فراسوهای پرده و رنگ.
Beyond the tone and the color.
در فراسوهای پیکرهایِمان
Beyond our bodies
با من وعدهی دیداری بده.
Make a tryst with me.
نظرات کاربران