فصل زرد
Yellow Season
از اینجا میروم روزی تو میمانی و فصلی زرد
I’m leaving this place one day, you will stay and the yellow season
بگو با این خزان آرزوهایم چه خواهی کرد
Tell me what you will do with my autumn wishes
از اینجا میروم شاید همین امروز یا فردا
I’m leaving this place, maybe today or tomorrow
تو خواهی ماند تنها در حصار خشتهای سرد، خشتهای سرد
You will stay alone in a cold brick enclosure, cold brick
از اینجا میروم تا شهر فرداهای نامعلوم
I’m leaving this place, to a city of unknown tomorrows
که آنجا سرنوشتم هر چه پیش آورد پیش آورد، پیش آورد
There, my destiny is whatever is brought forth, brought forth
از اینجا میروم اینجا کسی آیینه باور نیست
I’m leaving this place, people here don’t believe the mirror
که دارد آسمانش سنگ میبارد زمینش گَرد
That their skies are raining stones, the earth is raining dust
در آن آغاز بعد من در این پایان بعد از تو
At that beginning after me, at this ending after you
که خواهی دید خیلی فرق دارد مَرد با نامَرد
You will see a big difference between man and coward
تو را در خوابهایم بعد از این دیگر نخواهم دید
After this, I wont see you anymore in my dreams
تو را با آبها آیینهها معنا نخواهم کرد
I won’t make meaning of you with waters and mirrors*
از اینجا میروم تا شهر فرداهای نامعلوم
I’m leaving this place, to a city of unknown tomorrows
که آنجا سرنوشتم هر چه پیش آورد پیش آورد، پیش آورد
There, my destiny is whatever is brought forth, brought forth
از اینجا میروم اینجا کسی آیینه باور نیست
I‘m leaving this place, people here don’t believe the mirror
که دارد آسمانش سنگ میبارد زمینش گَرد
That their skies are raining stones, the earth is raining dust
نظرات کاربران