پس از ستایش پروردگار؛ همانا من شما را از دنیای حرام می ترسانم، زیرا در كام شیرین و در دیدۀ انسان سبز و رنگارنگ است، در شهوات و خواهشهای نفسانی پوشیده شده، و با نعمتهای زودگذر دوستی میورزد، با متاع اندك زیبا جلوه می كند، و در لباس آرزوها خود را نشان می دهد، و با زینت غرور خود را می آراید، شادی آن دوام ندارد، و كسی از اندوه آن ایمن نیست. دنیای حرام بسیار فریبنده و بسیار زیان رساننده است، دگرگون شونده و ناپایدار، فناپذیرو مرگبار، و كشنده ای تبهكار است، و آنگاه كه به دست آرزومندان افتاد و با خواهشهای آنان دمساز شد مینگرند كه جز سرابی بیش نیست كه خدای سبحان فرمود: «زندگی چون آبی است كه از آسمان فرو فرستادیم و به وسیلۀ آن گیاهان فراوان روید، سپس خشك شده، باد آنها را پراكنده كرد. و خدا بر همه چیز قادر و تواناست .» كسی از دنیا شادمانی ندید، جز آن كه پس از آن با اشك و آه روبرو شد؛ هنوز با خوشیهای دنیا روبرو نشده است كه با ناراحتیها و پشت كردن آن مبتلا می گردد؛ شبنمی از رفاه و خوشی دنیا، بر كسی فرود نیامده، جز آن كه سیل بلاها همه چیز را از بیخ و بُن می كَنند. هر گاه صبحگاهان به یاری كسی برخیزد، شامگاهان خود را به ناشناسی می زند، اگر از یك طرف شیرین و گوارا باشد، از طرف دیگر تلخ و ناگوار است. كسی از فراوانی نعمتهای دنیا كام نگرفت جز آن كه مشكلات و سختیها دامنگیر او شد. شبی را در آغوش امن دنیا به سر نبرده، جز آن كه صبحگاهان بال های ترس و وحشت بر سر او كوبید، بسیار فریبنده است و آنچه در دنیاست نیز فریبندگی دارد، فانی و زودگذر است، و هر كس در آن زندگی میكند، فنا می پذیرد. در زاد و توشۀ آن، جز تقوا خیری نیست. كسی كه به قدر كفایت از آن بردارد، در آرامش به سر می بَرَد و آن كس كه در پی به دست آوردن متاع بیشتری از دنیا باشد وسایل نابودی خود را فراهم كرده، و به زودی از دست می رود. بسا افرادی كه به دنیا اعتماد كردند، ناگهان مزۀ تلخ مصیبت را بدانها چشاند و بسا صاحب اطمینانی كه به خاك و خونش كشید. چه انسانهای با عظمتی را كه خوار و كوچك ساخت، و بسا فخر فروشانی را كه به خاك ذلّت افكند. حكومت دنیا ناپایدار، عیش و زندگانی آن تیره و تار، گوارای آن شور، و شیرینی آن تلخ، غذای آن زهر، و اسباب و وسایل آن پوسیده است؛ زنده آن در معرض مردن، و تندرست آن گرفتار بیماری است؛ حكومت آن بر باد رفته، و عزیزان آن شكست خورده؛ متاع آن نكبت آلود و پناه آورنده آن غارت زده خواهد بود. آیا شما در جای گذشتگان خود به سر نمیبرید كه عمرشان از شما طولانی تر و آثارشان بادوامتر و آرزویشان درازتر و افرادشان بیشتر و لشكریانشان انبوه تر بودند؟ دنیا را چگونه پرستیدند و آن را چگونه بر خود گزیدند؟ و سپس از آن رخت بربستند و رفتند. بی توشه ای كه آنان را برای رسیدن به منزلگاه كفایت كند، و بی مركبی كه آنان را به منزلشان رساند. آیا شنیده اید كه دنیا خود را فدای آنان كرده باشد؟ یا به گونه ای یاری شان داده یا با آنان به نیكی به سر برده باشد؟ نه هرگز!! بلكه سختی و مشكلات دنیا چنان به آنها رسید كه پوست و گوشتشان را درید، با سختیها آنان را سُست و با مصیبتها ذلیل و خوارشان كرد و بینی آنان را به خاك مالید و لگد مال كرد و گردش روزگار را بر ضدّ آنها برانگیخت. شما دیدید كه دنیا آن كس را كه برابر آن فروتنی كرد، و آن را برگزید، و بر همه چیز مقدّم داشت، كه گویا جاودانه می ماند، نشناخت و روی خوش نشان نداد تا آن كه از دنیا رفت! آیا جز گرسنگی توشه ای به آنها سپرد؟ آیا جز در سختی فرودشان نیاورد؟ و آیا روشنی دنیا جز تاریكی، و سرانجامش جز پشیمانی بود؟. آیا شما چنین دنیایی را بر همه چیز مقدّم می دارید و بدان اطمینان می كنید؟ یا در آرزوی آن به سر می برید؟ پس دنیا بد خانه ای است برای كسی كه خوشبین باشد، و یا از خطرات آن نترسد. پس بدانید و می دانید كه آن را ترك می كنید و از آن رخت بر می بندید! و پند گیرید از آنها كه گفتند: «چه كسی از ما نیرومندتر است؟ ». سپس آنان را به گورهایشان سپردند، بی آن كه سواركاران شان خوانند، و در قبرها فرود آوردند، بی آن كه همسایگانشان نامند. از سطح زمین، قبرها، و از خاك كفن ها، و از استخوانهای پوسیده، همسایگانی پدید آمدند كه هیچ خواننده ای را پاسخ نمی دهند و هیچ ستمی را باز نمی دارند و نه به نوحه گری توجّهی دارند. نه از باران خوشحال و نه از قحط سالی نومید می گردند. گرد هم قرار دارند و تنهایند، همسایۀ یكدیگرند، امّا از هم دورند، فاصله ای با هم ندارند، ولی هیچ گاه به دیدار یكدیگر نمیروند. نزدیكان از هم دورند بردبارانی هستند كه كینه ها از دل آنان رفته، بی خبرانی كه حسد در دلشان فرو مرده است. نه از زیان آنهاترسی، و نه به دفاع آنها امیدی وجود دارد. درون زمین را به جای سطح آن برای ماندن انتخاب كردند و خانه های تنگ و تاریك را به جای خانه های وسیع برگزیدند. به جای زندگی با خویشاوندان، غربت را، و به جای نور، ظلمت را برگزیدند، به زمین بازگشتند، چونان كه در آغاز آن را پا برهنه و عریان ترك گفتند، و با اعمال خود به سوی زندگی جاویدان و خانۀ همیشگی كوچ كردند، آن گونه كه خدای سبحان فرمود: «چنان كه آفرینش را آغاز كردیم، آن را باز می گردانیم، وعده ای بر ماست و همانا این كار را انجام خواهیم داد
Caution about this world
So now, certainly I frighten you from this world for it is sweet and green, surrounded by lusts, and liked for its immediate enjoyments. It excites wonder with small things, is ornamented with (false) hopes and decorated with deception. Its rejoicing does not last and its afflictions cannot be avoided. It is deceitful, harmful, changing, perishable, exhaustible, liable to destruction, eating away and destructive. When it reaches the extremity of desires of those who incline towards it and feel happy with it, the position is just what Allah, the Glorified, says (in the Qur’an): … like the water which send We down from heaven, and the herbage of the earth mingleth with it, then it becometh dry stubble which the winds scatter; for Allah over all things hath power. (18:45) No person gets rejoicing from this world but tears come to him after it, and no one gets its comforts in the front but he has to face hardships in the rear. No one receives the light rain of ease in it but the heavy rain of distress pours upon him. It is just worthy of this world that in the morning it supports a man but in the evening it does not recognise him. If one side of it is sweet and pleasant the other side is bitter and distressing. No one secures enjoyment from its freshness but he has to face hardship from its calamities. No one would pass the evening under the wing of safety but that his morning would be under the feathers of the wing-tip of fear. It is deceitful, and all that is there in it is deception. It is perishable and all that is on it is to perish. There is no good in its provisions except in piety. Whoever takes little from it collects much of what would give him safety, while one who takes much from it takes much of what would ruin him. He would shortly depart from his collection. How many people relied on it but it distressed them; (how many) felt peaceful with it but it tumbled them down; how many were prestigious but it made them low and how many were proud but it made them disgraceful. Its authority is changing. Its life is dirty. Its sweet water is bitter. Its sweetness is like myrrh. Its foods are poisons. Its means are weak. The living in it is exposed to death; the healthy in it is exposed to disease. Its realm is (liable to be) snatched away. The strong in it is (liable to be) defeated and the rich is (liable to be) afflicted with misfortune. The neighbour in it is (liable to be) plundered. Are you not (residing) in the houses of those before you, who were of longer ages, better traces, had bigger desires, were more in numbers and had greater armies. How they devoted themselves to the world and how they showed preference to it! Then they left it without any provision that could convey them through, or the back (of a beast for riding) to carry them. Did you get the news that the world was ever generous enough to present ransom for them, or gave them any support or afforded them good company? It rather inflicted them with troubles, made them languid with calamities, molested them with catastrophes, threw them down on their noses, trampled them under hoofs and helped the vicissitudes of time against them. You have observed its strangeness towards those who went near it, acquired it and appropriated it, till they depart from it for good. Did it give them any provision other than starvation or make them stay in other than narrow places, or give them light other than gloom, or give them in the end anything other than repentance? Is this what you much ask for or remain satisfied with, or towards which you feel greedy? How bad is this abode for him who did not suspect it (to be so) and did not entertain fear from it? You should know as you do know, that you have to leave it and depart from it. While in it, take lesson from those “who proclaimed ‘who is more powerful than we'” (Qur’an , 41 :15) but they were carried to their graves, though not as riders. They were then made to stay in the graves, but not as guests. Graves were made for them from the surface of the ground. Their shrouds were made from earth. Old bones were made their neighbour. They are neighbours who do not answer a caller nor ward off trouble, nor pay heed to a mourner. If they get rain they do not feel happy, and if they face famine they do not get disappointed. They are together but each one apart. They are close together but do not see each other. They are near but do not meet. They are enduring and have no hatred. They are ignorant and their malice has died away. There is no fear of trouble from them and no hope of their warding off (troubles). They have exchanged the back (surface) of the earth with its stomach (interior), vastness with narrowness, family with loneliness, and light with darkness. They have come to it (this world) as they had left it with bare feet and naked bodies. They departed from it with their acts towards the continuing life and everlasting house as Allah has said: . . . As We caused the first creation, so will We get it return. (It is) a promise binding Us, verily We were doing it. (Qur’an , 21 :104)
فایل صوتی فارسی مربوط به این خطبه را از لینک ذیل دانلود نمایید:
Download: Nahjul-Balagah-Sermon-111
نظرات کاربران