مجله علمی تفریحی بیبیس
0

شعر “دست از طلب ندارم تا کام ِمن برآید” حافظ با ترجمه انگلیسی

بازدید 921
دست از طلب ندارم تا کام ِ من برآید

Never shall I stop seeking till my heart desires come true

یا تن رسد به جانان، یا جان ز تن برآید

 My flesh reaches the one and only, or my life is through

بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر

Open my grave when Im gone, behold [what’s therein]

کز آتش درونم دود از کفن برآید

 That my shroud cloth is still fuming from the fire within

بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران

Unveil your face, let masses be dumbstruck, minds apart

بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید

 Part your lips, let children of men cry out their heart

جان بر لب است و حَسرت در دل که از لبانش

Lament lingers in my heart, as life leaves my lips

نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید

 My soul is departing, yet never did I kiss her lips

از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم

O whims of her lips makes my soul so miserable

خود کام ِ تنگدستان کی زان دهن برآید

 When will those lips grant wishes of the miserable?!

گویند ذکر خیرش در خیل ِ عشقبازان

Nation of love all the time honour Hafizs fame

هر جا که نام حافظ در انجمن برآید

Whenever in our clique there is mention of his name

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.