مجله علمی تفریحی بیبیس
0

شعر “دوش آگهی ز یارِ سفر کرده داد باد” از حافظ با ترجمه انگلیسی

بازدید 600

دوش آگهی ز یارِ سفر کرده داد باد

Last night, the wind brought news of my faraway soulmate

من نیز دل به باد دهم هر چه بادا باد

So let me throw the caution to the wind, come what may

 کارم بدان رسید که هم‌راز خود کنم

So hopeless these days that I can confide in no one but

هر شام برقِ لامع و هر بامداد باد

The flashing lightning each and every night, the breeze each and every dawn

 در چینِ طرّۀ تو دلِ بی‌حفاظ من

[Living] In the folds of your locks1, my exposed heart

هرگز نگفت مسکنِ مألوف یاد باد

Not once talked of its [old] memorable residence

 امروز قدرِ پندِ عزیزان شناختم

This day I can appreciate the value of dear ones’ advice

یارب روانِ ناصحِ ما از تو شاد باد

O Lord, may you bring joy to the souls of those who gave us advice

 خون شد دلم به یادِ تو هر گه که در چمن

My heart weeps blood for you each time that the wind

بندِ قبایِ غنچۀ گُل می‌گشاد باد

Opens the robe2of the rosebud in the prairie

 از دست رفته بود وجودِ ضعیفِ من

My poor soul had gone with the wind [but]

صُبحم به بویِ وصلِ تو جان باز داد باد

The wind revived me in the dawn by the scent of reunion

 حافظ نهادِ نیکِ تو کامت برآورد

O Hafez! Your wishes are granted thanks to your noble soul

جان‌ها فدایِ مردمِ نیکو‌نهاد باد

People of noble nature worth [even] many lives

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

بیشتر بخوانید