Jack and address
جک و آدرس
Jack worked in an office in a small town. One day his boss said to him, ‘Jack, I want you to go to Manchester, to an office there, to see Mr Brown. Here’s the address.’
جك در شهر كوچكي در يك اداره كار ميكرد. روزي رييسش به او گفت: جك، ميخواهم براي ديدن آقاي براون در يك اداره به منچستر بروي. اين هم آدرسش.
Jack went to Manchester by train. He left the station, and thought, ‘The office isn‘t far from the station. I’ll find it easily.’
جك با قطار به منچستر رفت. از ايستگاه خارج شد، و با خود گفت: آن اداره از ايستگاه دور نيست. به آساني آن را پيدا ميكنم.
But after an hour he was still looking for it, so he stopped and asked an old lady. She said, ‘Go straight along this street, turn to the left at the end, and it‘s the second building on the right.’ Jack went and found it.
اما بعد از يك ساعت او هنوز به دنبال آن (اداره) ميگشت، بنابراين ايستاد و از يك خانم پير پرسيد. او (آن زن) گفت: اين خيابان را مستقيم ميروي، در آخر به سمت چپ ميروي، و آن (اداره) دومين ساختمان در سمت راست است. جك رفت و آن را پيدا كرد.
A few days later he went to the same city, but again he did not find the office, so he asked someone the way. It was the same old lady! She was very surprised and said, ‘Are you still looking for that place?’
چند روز بعد او به همان شهر رفت، اما دوباره آن اداره را پيدا نكرد، بنابراين مسير را از كسي پرسيد. او همان خانم پير بود! آن زن خيلي متعجب شد و گفت: آيا هنوز دنبال آنجا ميگردي؟
نظرات کاربران