در سال 38 هجری، یكی از فرمانداران امام (ع) به نام مصقلة بن هبیرة، اسیران بنی ناجیه را از فرماندۀ لشكر آن حضرت خرید و آزاد كرد، امّا وقتی از او غرامت خواستند به طرف معاویه فرار كرد.
خدا روی مصقله را زشت گرداند، كار بزرگواران را انجام داد، امّا خود چونان بردگان فرار كرد؛ هنوز ثناخوان به مدّاحی او برنخاسته بود كه او را ساكت كرد، هنوز سخن ستایشگر او به پایان نرسیده بود كه آنها را به زحمت انداخت. امّا اگر مردانه ایستاده بود همان مقدار كه داشت از او می پذیرفتیم و تا هنگام قدرت و توانایی به او مهلت میدادیم.
نظرات کاربران