If I caught the world in a bottle
اگر دنیا را در یک بطری گرفتم
And everything was still beneath the moon
وهمه چیز هنوز زیر ماه بود
Without your love would it shine for me?
بدون عشق تو برای من میدرخشید
If I was smart as Aristotle
اگر همچون ارسطو باهوش بودم
And understood the rings around the moon
و حلقه های دور ماه رو درک میکردم
What would it all matter if you loved me?
چه اهمیتی داشت اگر عاشقم بودی؟
Here in your arms where the world is impossibly still
اینجا در آغوش تو، جایی که جهان به طرز غیر ممکنی ساکن است
With a million dreams to fulfil
با میلیون ها رویایی که به حقیقت بپیوندند
And a matter of moments Until the dancing ends
و چندین لحظه تا رقص پایان یابد
Here in your arms when everything seems to be clear
اینجا در آغوش تو، زمانی که همه چیز به نظر معلوم می آید
Not a solitary thing would I fear
از هیچ چیزی نمیترسم
Except when this moment comes near the dancing’s end
بجز این لحظه ای که رقص پایان می آید فرا می رسد
If I caught the world in an hourglass
اگر جهان را در ساعت شیشه ای گیر می انداختم
Saddled up the moon so we could ride
ماه را زین میکردم تا بتوانیم سوار شویم
Until the stars grew dim, Until…
تا زمانی که ستاره ها کم نور شوند، تا زمانی که…
One day you’ll meet a stranger
یک روز با یک غریبه آشنا می شوید
And all the noise is silenced in the room
و تمام سروصدا در اتاق خاموش می شود
You’ll feel that you‘re close to some mystery
شما احساس خواهید کرد که به یک راز نزدیک هستید
In the moonlight and everything shatters
احساس خواهی کرد که به رازی نزدیک هستی، در زیر نور ماه و همه چیز از هم میپاشند
You feel as if you’ve known her all your life
شما احساس می کنید که در تمام زندگی خود او را می شناسید
The world’s oldest lesson in history
قدیمی ترین درس تاریخ جهان
Here in your arms where the world is impossibly still
اینجا در آغوش تو، جایی که جهان به طرز غیر ممکنی ساکن است
With a million dreams to fulfil
با میلیون ها رویایی که به حقیقت بپیوندند
And a matter of moments Until the dancing ends
و چندین لحظه تا رقص پایان یابد
Here in your arms when everything seems to be clear
اینجا در آغوش تو، زمانی که همه چیز به نظر معلوم می آید
Not a solitary thing do I fear
من از یک چیز انفرادی نمی ترسم
Except when this moment comes near the dancing’s end
مگر زمانی که این لحظه به پایان رقص نزدیک شود
Oh, if I caught the world in an hourglass
آه، اگر دنیا را در ساعت شنی گرفتم
Saddled up the moon and we would ride
ماه را زین کردیم و سوار شدیم
Until the stars grew dim
تا اینکه ستاره ها کم نور شدند
Until the time that time stands still, Until…
تا زمانی که زمان متوقف شود، تا زمانی که…
نظرات کاربران