سلامت را نمیخواهد پاسخ گفت
The do not want to answer your greeting
سرها در گریبان است.
their heads are in collars
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را.
Nobody is going to raise his head to answer and see friends.
نگه جز پیش پا را دید نتواند
The eyes cannot see one step ahead
که ره تاریک و لغزان است.
because the road is dark and slippery.
و گر دست محبت سوی کس یازی
And if you extend a hand of love towards anybody
به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛
s/he will reluctantly brings her/his hand out of her/his pocket
که سرما سخت سوزان است.
because it is burning cold.
نفس، کز گرمگاه سینه میآید برون،
The breath that comes out from the chest,s warm space
ابری شود تاریک.
becomes a dark cloud.
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت.
And stands like a wall in front of your eyes.
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم
When your own breath is this, what do you expect
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
from your distant or close friends?
مسیحای جوانمرد من؛ ای ترسای پیر پیرهن چرکین!
My noble Messiah! O old Christian in dirty clothes!
هوا بس ناجوانمردانه سرد است… آی…
The weather is so ignobly cold…Hey…
دمت گرم و سرت خوش باد!
Be of good health good cheer!
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای!
Answer my greeting, open the door!
منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
It’s me, your night-guest, a dejected bohemian,
منم من، سنگ تیپا خوردهی رنجور
It’s me, an infirm kicked stone,
منم، دشنام پست آفرینش، نغمهی ناجور
It’s me, the humble curse of creation, an inharmonious melody.
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
Neither a Roman nor an African, I’m utterly without bias.
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
Come and open the door! I’m desolate.
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد
Ah, my companion and host! Your guest of month and years Is shivering as ripples In front of the door.
تگرگی نیست، مرگی نیست.
There is no hail and no death,
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است.
If you hear a sound it is the conversation between teeth and chill.
من امشب آمدستم وام بگزارم
I have come tonight to pay back my debts to you
حسابت را کنار جام بگذارم.
And clear our accounts.
چه میگویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد!
Do you say it’s too late, it’s dawn, the morn is at hand?
فریبت میدهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست.
You are deluded, this is not the scarlet after the dawn.
حریفا! گوش سرما برده است این،
My companion! This is a chill-struck ear,
یادگار سیلی سرد زمستان است.
The memento of winter’s cold smack.
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
The lantern of the sky, living or dead, is hidden
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندوه، پنهان است.
In the labyrinthine thick coffin of gloom, besmeared with death.
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است.
My companion! Go and kindle the light of wine, Night is indistinguishable from the day.
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت.
They won’t greet you back
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
The weather is dismal, the doors are closed,The heads thrust in collars, the hands hidden.
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
The breath is a cloud, the hearts are heavy,
درختان اسکلتهای بلور آجین
The trees crystalline skeletons,
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
The earth is dead-hearted, the sky’s vault low,
غبار آلوده مهر و ماه
The moon and sun are hazy,
زمستان است.
It’s winter.
نظرات کاربران