خودت خواستی You wanted it! خودت خواستی که من مجبور باشم You wanted me to be constrained برم جایی که از تو دور باشم made me go somewhere far from you تو پای منو از ادامه مطلب
خوشبختی Khoshbakhti میخواستم بهت بگم چقد پریشونم I wanted to tell you how sad I am, دیدم خودخواهیه دیدم نمیتونم But then I realised it was too selfish, I couldn’t do it, تحمل میکنم بی ادامه مطلب
خوشبختی (2) You’re Fortunate من از اینکه تو خوشبختی، نه آرومم نه دلگیرم I’m neither calm nor upset about you being fortunate یه جوری زخم خوردم که نه میمونم نه میمیرم I’m wounded in a ادامه مطلب
لبخند اجباری forceful smile خسته ام از لبخند اجباری، خسته ام از حرفای تکراری I am tired of forceful smile, tired of repeated cliché words. خسته از خواب فراموشی، زندگی با وهم بیداری Tired of ادامه مطلب
منم میشم مثل خودت I’ll become like yourself هیچی نگو، حرفی نزن don’t say anything, don’t speak a word حرف نگفته نداری you have nothing left untold از دست تو خسته شدم I am tired ادامه مطلب
میوهی ممنوعه The Forbidden Fruit میشه خدا رو حس کرد تو لحظههای ساده God could be sensed in simple moments تو اضطرابِ عشق و گناهِ بیاراده in anxiousness of love and in unwanted sin بی ادامه مطلب
نفس Breath چه حسِ تردیدی ، تو قلب ما رفته what an uncertainty has gotten into our hearts دلم هنوز اینجاست ، دلت کجا رفته my heart is still here, where did your heart go? ادامه مطلب
نگو برگرد Don’t say: come back وقتی میرم از این همه درد به خاطر من نگو برگرد as I am leaving all this pain, don’t say come back با قلب من چه ها که نکرد ادامه مطلب
نمیدونم I Don’t know از این زندگیِ خالی From this vacant life منو ببر به اون سالی take me to that (The) year که تو اسممو پرسیدی (in) which you asked my name به روزی ادامه مطلب
نمیدونی You Don’t Know تو چشمات مال من نیست و Your eyes don’t belong to me, and نِگات، دنبالِ من نیست و Your eyes are not after me, and چِشاتو، دُزدکی دیدم I sneaked to ادامه مطلب