مجله علمی تفریحی بیبیس
0

دانلود آهنگ “آسیمه سر” از محمد اصفهانی با ترجمه انگلیسی

بازدید 737

آسیمه سر

Rushed


گمگشته ی دیار محبت کجا رود

Where does the lost land of love go?

نام حبیب هست و نشان حبیب نیست

Habib’s name is not Habib’s sign

عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد

I’m in love because my friend didn’t pay attention to me

ای خواجه درد هست و لیکن طبیب نیست

O eunuch, there is pain, but there is no doctor

آسیمه سر رسیدی، از غربت بیابان

You arrived in a rush, from lonesome of the desert

دلخسته دیدمت در، آوار خیس باران

I saw you under the rainfall while I was all upset

وا مانده در تبی گنگ، ناگه به من رسیدی

You arrived to me while I was left under a fever

من خود شکسته از خود، در فصل ناامیدی

While I was broken inside, in a hopeless season

در برکهٔ دو چشمت، نه گریه و نه خنده

In the lake of your two eyes, neither cry, nor laughter

گم کرده راه شب را، سرگشته چون پرنده

It was like a bird who had lost the path in the night

من ره به خلوت عشق، هرگز نبرده بودم

I had never entered the solitude of love

پیدا نمی‌شدی تو، شاید که مرده بودم

If you werent found, perhaps I was dead

من با تو خو گرفتم، از خنده‌ات شکفتم

I got used to you, I was flourished from your laughter

چشم تو شاعرم بود، تا این ترانه گفتم

Your eyes were my poet, so that I could sing this song

در خلوت سرایم، یک‌باره پر کشیدی

In lonesome of my house, you flied suddenly

آن گاه ای پرنده، بار دگر پریدی

Then again, you the bird, flied more and more

در خلوت سرایم، یک‌باره پر کشیدی

In lonesome of my house, you flied suddenly

آن گاه ای پرنده، بار دگر پریدی

Then again, you the bird, flied more and more

من ره به خلوت عشق، هرگز نبرده بودم

I had never entered the solitude of love

پیدا نمی‌شدی تو، شاید که مرده بودم

If I you weren’t found, perhaps I was dead

آسیمه سر رسیدی، از غربت بیابان

You arrived in a rush, from lonesome of the desert

دلخسته دیدمت در، آوار خیس باران

I saw you under the rainfall while I was all upset

وا مانده در تبی گنگ، ناگه به من رسیدی

You arrived to me while I was left under a fever

من خود شکسته از خود، در فصل ناامیدی

While I was broken inside, in a hopeless season

در برکهٔ دو چشمت، نه گریه و نه خنده

In the lake of your two eyes, neither cry, nor laughter

گم کرده راه شب را، سرگشته چون پرنده

It was like a bird who had lost the path in the night

من ره به خلوت عشق، هرگز نبرده بودم

I had never entered the solitude of love

پیدا نمی‌شدی تو، شاید که مرده بودم

If you werent found, perhaps I was dead

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

بیشتر بخوانید