Her eyes tell the story so well چشمانش قصه را به خوبی بیان میکند She tries hard to hide او سخت در تلاش است که پنهان کند So little expected توقع خیلی کوچکش را Too ادامه مطلب
yesterday,دیروز All my troubles seemed so far away, به نظر می آمد تمام مشکلاتم از من فاصله گرفته اند Now it looks as though they’re here to stay, اما اکنون به نظر می رسد آنها ادامه مطلب
There was a man a lonly man روزی روزگاری مردی بود مردی تنها Who lost his love thru his indifference که عشق خود را در راستای بی تفاوتی خود از دست داد A heart that ادامه مطلب
The words of her promise کلمات عهدی که با من بست The flame of her faith فروغ محبتی که در چهره داشت The love that would never drift away عشقی که قرار بود هرگز به ادامه مطلب
Ten thousand miles even though I roam هر چند که ده ها هزار مايل سرگردانم I can hear the call of the hills of home ميتوانم نداي تپه هاي خانه را بشنوم The canyons high ادامه مطلب
Long ago and far away مدتها پیش و بسیار دور از اینجا In my ol’ common labour shoes با کفشهای ساده و کهنه کار خویش I’d turn the world off which-a-way تمام دنیا را زیر ادامه مطلب
You give your hand to me and then you say hello تو دستت را به من ميدهي و سپس ميگويي سلام And I can hardly speak, my heart is beating so و من به سختي ادامه مطلب
And now the end is near و حالا پایان نزدیک است And so I face the final curtain ومن با آخرین پرده نمایش روبرو شده ام. My friend, I’ll say it clear دوست من آشکارا ادامه مطلب
Born in the heat of the desert من در گرمای صحرا زاده شدم My mother died givin’ me life و مادرم به من جان داد و خود درگذشت Deprived of the love of a father ادامه مطلب
Take away, the scent of flowers مگذار رایحه عطری به مشامم رسد Cover up, the sky of blue آبی آسمان را پنهان کن Close my ears to tender love songs گوشم را بر نغمه های ادامه مطلب