مجله علمی تفریحی بیبیس
0

شعر “می‌تراود مهتاب” نیما یوشیج با ترجمه انگلیسی

بازدید 1546

می‌تراود مهتاب

Trickles the moonlight

می‌درخشد شب تاب

Glitters the candle fly

نیست یک دم شِکَند ِ خواب به چشم کَس و لیک

No eyes bat for a heartbeat, and yet

غم این خفته‌ی چند

Worrying about these many sleeping ones

خواب در چشم تَرَم می شکند

Steals sleep from my watery eyes

نگران با من اِستاده سحر

Stands by me the worrying dawn

صبح می خواهد از من

Asks me the morning, to give news of his auspicious breath

کَز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر

To these soul-dead clan

در جگرخاری لیکن

Yet thorns of this journey’s pain

از ره ِ این سفرم می‌شکند

Pierce my heart

نازک آرای ِ تن ساق ِ گلی

Alas! The delicate beauty of a rose stem’s flesh

که به جانَش کشتم

Put into the soil with my soul

و به جان دادمَش آب

And watered with my life

ای دریغا به بَرم می شکند

Is breaking in my arms

دست ها می سایم

Hopelessly I fidget

تا دری بگشایم

May a door open

بر عبث می پایم

Helplessly I watch

که به در کس آید

May someone appear in the door

در و دیوار به هم ریخته شان

Their messed-up walls and ceilings

بر سرم می‌شکند

 Fall on my head

می‌تراود مهتاب

Trickles the moonlight

می‌درخشد شب تاب

Glitters the candle fly

مانده پای آبلهْ از راه دراز

Entering the village, a lonely man

بر دم دهکده مردی تنها

With feet blistered by the long journey

کوله بارش بر دوش

[And] a backpack on his back

دست او بر در، می گوید با خود

His hand is on the door, is telling himself

غم این خفته‌ی چند

“Worrying about these many sleeping ones

خواب در چشم تَرَم می‌شکند

Steals sleep from my watery eyes”

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

بیشتر بخوانید