مجله علمی تفریحی بیبیس
0

ترجمه فارسی و انگلیسی حکمتهای 411 الی 420 نهج البلاغه با فایل صوتی

حکمت 411 نهج البلاغه: نکوهش تندی زبان در مقابل آموزگار

وَ قَالَ (عليه السلام): لَا تَجْعَلَنَّ ذَرَبَ لِسَانِكَ عَلَى مَنْ أَنْطَقَكَ، وَ بَلَاغَةَ قَوْلِكَ عَلَى مَنْ سَدَّدَكَ.

و درود خدا بر او، فرمود: با آن كس كه تو را سخن آموخت به درشتى سخن مگو، و با كسى كه راه نيكو سخن گفتن به تو آموخت، لاف بلاغت مزن.

He (peace be upon him) said: Do not let the eloquence of your tongue be against the one who made you speak, and the eloquence of your words be against the one who guided you.

حکمت 412 نهج البلاغه: بهترین راه برای اصلاح خود

وَ قَالَ (عليه السلام): كَفَاكَ أَدَباً لِنَفْسِكَ، اجْتِنَابُ مَا تَكْرَهُهُ مِنْ غَيْرِكَ.

و درود خدا بر او، فرمود: در تربيت خويش تو را بس كه از آنچه بر ديگران نمى پسندى دورى كنى.

He (peace be upon him) said: It is sufficient for you to discipline yourself by avoiding what you dislike from others.

حکمت 413 نهج البلاغه: نکوهش بی‌تابی در سختی‌ها

وَ قَالَ (عليه السلام): مَنْ صَبَرَ صَبْرَ الْأَحْرَارِ، وَ إِلَّا سَلَا سُلُوَّ الْأَغْمَار.

و درود خدا بر او، فرمود: در مصيبت ها يا چون آزادگان بايد شكيبا بود، و يا چون ابلهان خود را به فراموشى زد.

He (peace be upon him) said: Whoever is patient will have the patience of the free, otherwise he will be comforted like the comfort of the ignorant.

حکمت 414 نهج البلاغه: صبر در سختی‌ها، نشانه بزرگی

وَ فِي خَبَرٍ آخَرَ أَنَّهُ (عليه السلام) قَالَ لِلْأَشْعَثِ بْنِ قَيْسٍ مُعَزِّياً عَنِ ابْنٍ لَهُ:
إِنْ صَبَرْتَ صَبْرَ الْأَكَارِمِ، وَ إِلَّا سَلَوْتَ سُلُوَّ الْبَهَائِم.

و درود خدا بر او، (در روايت ديگرى آمد كه اشعث بن قيس را در مرگ فرزندش اينگونه تسليت داد:)

يا چون مردان بزرگوار شكيبا، و يا چون چهارپايان بى تفاوت باش.

In another report, he (peace be upon him) said to Al-Ash’ath bin Qais, consoling him on behalf of his son: If you are patient with the patience of the noble, otherwise you will be comforted like the comfort of the beasts.

حکمت 415 نهج البلاغه: وصف ناپایداری دنیا

وَ قَالَ (عليه السلام) فِي صِفَةِ الدُّنْيَا: تَغُرُّ، وَ تَضُرُّ، وَ تَمُرُّ؛ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ يَرْضَهَا ثَوَاباً لِأَوْلِيَائِهِ، وَ لَا عِقَاباً لِأَعْدَائِهِ؛ وَ إِنَّ أَهْلَ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ، بَيْنَا هُمْ حَلُّوا إِذْ صَاحَ بِهِمْ سَائِقُهُمْ، فَارْتَحَلُوا.

و درود خدا بر او، فرمود: (در وصف دنياى حرام) (دنيا) فريب مى دهد، زيان مى رساند و تند مى گذرد. از اين رو خدا دنيا را پاداش دوستان خود نپسنديد، و آن را جايگاه كيفر دشمنان خود قرار نداد. و همانا مردم دنيا چون كاروانى باشند كه هنوز بار انداز نكرده كاروان سالار بانگ كوچ سر دهد تا بار بندند و برانند.

And he (peace be upon him) said in describing the world: It deceives, harms, and passes by. Indeed, Allah the Most High was not pleased with it as a reward for His friends, nor as a punishment for His enemies. Indeed, the people of the world are like a group of riders, while they are dismounting, their driver calls out to them, so they depart.

حکمت 416 نهج البلاغه: نهی از جمع مال برای دنیای دیگران

وَ قَالَ لِابْنِهِ الْحَسَنِ (عليهماالسلام): لَا تُخَلِّفَنَّ وَرَاءَكَ شَيْئاً مِنَ الدُّنْيَا، فَإِنَّكَ تَخَلِّفُهُ لِأَحَدِ رَجُلَيْنِ: إِمَّا رَجُلٌ عَمِلَ فِيهِ بِطَاعَةِ اللَّهِ، فَسَعِدَ بِمَا شَقِيتَ بِهِ؛ وَ إِمَّا رَجُلٌ عَمِلَ فِيهِ بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ، فَشَقِيَ بِمَا جَمَعْتَ لَهُ، فَكُنْتَ عَوْناً لَهُ عَلَى مَعْصِيَتِهِ؛ وَ لَيْسَ أَحَدُ هَذَيْنِ حَقِيقاً أَنْ تُؤْثِرَهُ عَلَى نَفْسِكَ.

قَالَ الرَّضِيُّ وَ يُرْوَى هَذَا الْكَلَامُ عَلَى وَجْهٍ آخَرَ وَ هُوَ:
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الَّذِي فِي يَدِكَ مِنَ الدُّنْيَا قَدْ كَانَ لَهُ أَهْلٌ قَبْلَكَ وَ هُوَ صَائِرٌ إِلَى أَهْلٍ بَعْدَكَ، وَ إِنَّمَا أَنْتَ جَامِعٌ لِأَحَدِ رَجُلَيْنِ: رَجُلٍ عَمِلَ فِيمَا جَمَعْتَهُ بِطَاعَةِ اللَّهِ، فَسَعِدَ بِمَا شَقِيتَ بِهِ، أَوْ رَجُلٍ عَمِلَ فِيهِ بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ، فَشَقِيتَ بِمَا جَمَعْتَ لَهُ؛ وَ لَيْسَ أَحَدُ هَذَيْنِ أَهْلًا أَنْ تُؤْثِرَهُ عَلَى نَفْسِكَ، وَ لَا أَنْ تَحْمِلَ لَهُ عَلَى ظَهْرِكَ؛ فَارْجُ لِمَنْ مَضَى رَحْمَةَ اللَّهِ، وَ لِمَنْ بَقِيَ رِزْقَ اللَّهِ.

و درود خدا بر او، فرمود: (به فرزندش امام مجتبى عليه السّلام خطاب كرد:) چيزى از دنياى حرام براى پس از مرگت باقى مگذار، زيرا آنچه از تو مى ماند نصيب يكى از دو تن خواهد شد، يا شخصى است كه آن را در طاعت خدا به كار گيرد، پس سعادتمند مى شود به چيزى كه تو را به هلاكت افكنده است. و يا شخصى كه آن را در نافرمانى خدا به كار گيرد، پس هلاك مى شود به آنچه كه تو جمع آورى كردى، پس تو در گناه او را يارى كرده اى، كه هيچ يك از اين دو نفر سزاوار آن نيستند تا بر خود مقدّم دارى.

(سید رضی گوید: اين حكمت به گونه ديگرى نيز نقل شده):
پس از ستايش پروردگار آنچه از دنيا هم اكنون در دست تو است، پيش از تو در دست ديگران بود، و پس از تو نيز به دست ديگران خواهد رسيد، و همانا تو براى دو نفر مال خواهى اندوخت، يا شخصى كه اموال جمع شده تو را در طاعت خدا به كار گيرد، پس به آنچه كه تو را به هلاكت افكند سعادتمند مى شود، يا كسى است كه آن را در گناه به كار اندازد، پس با اموال جمع شده تو هلاك خواهد شد، كه هيچ يك از اين دو نفر سزاوار نيستند تا بر خود مقدّمشان بدارى، و بار آنان را بر دوش كشى، پس براى گذشتگان رحمت الهى، و براى بازماندگان روزى خدا را اميدوار باش.

And he said to his son Al-Hasan (peace be upon them): Do not leave behind you anything of this world, for you will leave it for one of two men: Either a man who did it in obedience to Allah, and was happy because of what you were miserable with; or a man who did it in disobedience to Allah, and was miserable because of what you gathered for him, so you were an aid to him in his disobedience. Neither of these two is worthy of your preference over yourself. Al-Radi said: This statement is narrated in another way, which is: As for what comes after, what is in your hand of the world had people before you and it will go to people after you. You are only gathering one of two men: a man who worked in what you gathered in obedience to Allah, so he was happy because of what you were miserable with, or a man who worked in it in disobedience to Allah, so you were miserable because of what you gathered for him. Neither of these two is worthy of your preference over yourself, nor of your carrying them on your back. So, hope for the mercy of God for those who have passed away, and for those who remain, God’s provision.

حکمت 417 نهج البلاغه: توبه و استغفار واقعی

وَ قَالَ (عليه السلام) لِقَائِلٍ قَالَ بِحَضْرَتِهِ “أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ”: ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ، أَ تَدْرِي مَا الِاسْتِغْفَارُ؟ الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّيِّينَ وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ: أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى، وَ الثَّانِي الْعَزْمُ عَلَى تَرْكِ الْعَوْدِ إِلَيْهِ أَبَداً، وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ أَمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبِعَةٌ، وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى كُلِّ فَرِيضَةٍ عَلَيْكَ ضَيَّعْتَهَا فَتُؤَدِّيَ حَقَّهَا، وَ الْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِي نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِيبَهُ بِالْأَحْزَانِ حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ وَ يَنْشَأَ بَيْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِيدٌ، وَ السَّادِسُ أَنْ تُذِيقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ كَمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِيَةِ؛ فَعِنْدَ ذَلِكَ تَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ.

(شخصى در حضور امام عليه السّلام بدون توجه لازم گفت: استغفر اللَّه، امام فرمود:)
مادرت بر تو بگريد، مى دانى معناى استغفار چيست استغفار درجه والا مقامان است، و داراى شش معنا است؛ اوّل- پشيمانى از آنچه گذشت، دوّم- تصميم به عدم بازگشت، سوم- پرداختن حقوق مردم چنانكه خدا را پاك ديدار كنى كه چيزى بر عهده تو نباشد، چهارم- تمام واجب هاى ضايع ساخته را به جا آورى، پنجم- گوشتى كه از حرام بر اندامت روييده، با اندوه فراوان آب كنى، چنانكه پوست به استخوان چسبيده گوشت تازه برويد، ششم- رنج طاعت را به تن بچشانى چنانكه شيرينى گناه را به او چشانده بودى، پس آنگاه بگويى، استغفر اللَّه.

And he (peace be upon him) said to a person who said in his presence, “I seek forgiveness from God”: May your mother be bereaved of you, do you know what seeking forgiveness is? Repentance is the degree of the Most High, and it is a name that has six meanings: The first is regret for what has passed, the second is the determination to never return to it, the third is that you give the rights of your creation so that you meet Allah in a state of peace and no blame upon you, the fourth is that you deliberately perform every obligation that you have neglected and fulfill its right, and The fifth is to take the flesh that grew from ill-gotten gains and melt it with sorrows until the skin sticks to the bone and new flesh grows between them. The sixth is to make the body taste the pain of obedience just as you made it taste the sweetness of disobedience. Then you say, “I seek forgiveness from Allah.”

حکمت 418 نهج البلاغه: اهمیت حلم و بردباری

وَ قَالَ (عليه السلام): الْحِلْمُ عَشِيرَةٌ.

و درود خدا بر او، فرمود: حلم و بردبارى، خويشاوندى است.

He (peace be upon him) said: Patience is a clan.

حکمت 419 نهج البلاغه: نقاط ضعف انسان

وَ قَالَ (عليه السلام): مِسْكِينٌ ابْنُ آدَمَ، مَكْتُومُ الْأَجَلِ، مَكْنُونُ الْعِلَلِ، مَحْفُوظُ الْعَمَلِ؛ تُؤْلِمُهُ الْبَقَّةُ، وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَةُ، وَ تُنْتِنُهُ الْعَرْقَة.

و درود خدا بر او، فرمود: بيچاره فرزند آدم، اجلش پنهان، بيمارى هايش پوشيده، اعمالش همه نوشته شده. پشّه اى او را آزار مى دهد، جرعه اى گلو گيرش شده او را از پاى در آورد، و عرق كردنى او را بد بو سازد.

And he (peace be upon him) said: Poor is the son of Adam, his life span is concealed, his illnesses are hidden, and his deeds are preserved. The bug hurts him, the choking kills him, and the sweat makes him stink.

حکمت 420 نهج البلاغه: راه درمان شهوت

وَ رُوِيَ أَنَّهُ (عليه السلام) كَانَ جَالِساً فِي أَصْحَابِهِ، فَمَرَّتْ بِهِمُ امْرَأَةٌ جَمِيلَةٌ فَرَمَقَهَا الْقَوْمُ بِأَبْصَارِهِمْ، فَقَالَ (عليه السلام):

إِنَّ أَبْصَارَ هَذِهِ الْفُحُولِ طَوَامِحُ، وَ إِنَّ ذَلِكَ سَبَبُ هِبَابِهَا؛ فَإِذَا نَظَرَ أَحَدُكُمْ إِلَى امْرَأَةٍ تُعْجِبُهُ، فَلْيُلَامِسْ أَهْلَهُ، فَإِنَّمَا هِيَ امْرَأَةٌ كَامْرَأَتِهِ.
فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْخَوَارِجِ: قَاتَلَهُ اللَّهُ كَافِراً، مَا أَفْقَهَهُ! فَوَثَبَ الْقَوْمُ لِيَقْتُلُوهُ، فَقَالَ (عليه السلام):
رُوَيْداً، إِنَّمَا هُوَ سَبٌّ بِسَبٍّ، أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ.

همانا ديدگان اين مردان به منظره شهوت آميز دوخته شده و به هيجان آمده اند، هر گاه كسى از شما با نگاه به زنى به شگفتى آيد، با همسرش بياميزد كه او نيز زنى چون زن وى باشد.

(اصحاب امام پيرامونش نشسته بودند كه زنى زيبا از آنجا گذشت، حاضران ديده به آن زن دوختند. امام فرمود:)
(مردى از خوارج گفت: خدا اين كافر را بكشد چقدر فقه مى داند مردم براى كشتن او برخاستند، امام فرمود:) آرام باشيد، دشنام را با دشنام بايد پاسخ داد يا بخشيدن از گناه.

It was narrated that he (peace be upon him) was sitting with his companions, and a beautiful woman passed by them. The people glanced at her, so he (peace be upon him) said: (The companions of Imam Pirramus were talking about the woman who had committed adultery, and they were present. The Imam said:) The eyes of these stallions are ambitious, and that is the reason for their ecstasy; So if one of you looks at a woman he likes, let him touch her, for she is a woman like his wife. A man from the Khawarij said: May Allah kill him, he is an infidel, how knowledgeable he is! The people jumped to kill him, but he (peace be upon him) said: Wait, it is only an insult for an insult, or forgiveness for a sin.

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آموزش نقاشی سیاه قلم کانال واتساپ