مجله علمی تفریحی بیبیس
0

ترجمه فارسی و انگلیسی حکمتهای 371 الی 380 نهج البلاغه با فایل صوتی

حکمت 371 نهج البلاغه: کلیدهای سعادت دنیا و آخرت

وَ قَالَ (عليه السلام): لَا شَرَفَ أَعْلَى مِنَ الْإِسْلَامِ، وَ لَا عِزَّ أَعَزُّ مِنَ التَّقْوَى، وَ لَا مَعْقِلَ أَحْسَنُ مِنَ الْوَرَعِ، وَ لَا شَفِيعَ أَنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ، وَ لَا كَنْزَ أَغْنَى مِنَ الْقَنَاعَةِ، وَ لَا مَالَ أَذْهَبُ لِلْفَاقَةِ مِنَ الرِّضَى بِالْقُوتِ، وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى بُلْغَةِ الْكَفَافِ فَقَدِ انْتَظَمَ الرَّاحَةَ وَ تَبَوَّأَ خَفْضَ الدَّعَةِ، وَ الرَّغْبَةُ مِفْتَاحُ النَّصَبِ وَ مَطِيَّةُ التَّعَبِ، وَ الْحِرْصُ وَ الْكِبْرُ وَ الْحَسَدُ دَوَاعٍ إِلَى التَّقَحُّمِ فِي الذُّنُوبِ، وَ الشَّرُّ جَامِعُ مَسَاوِئِ الْعُيُوبِ.

و درود خدا بر او، فرمود: هيچ شرافتى برتر از اسلام، و هيچ عزّتى گرامى تر از تقوا، و هيچ سنگرى نيكوتر از پارسايى، و هيچ شفاعت كننده اى كار سازتر از توبه، و هيچ گنجى بى نياز كننده تر از قناعت، و هيچ مالى در فقر زدايى، از بين برنده تر از رضايت دادن به روزى نيست.
و كسى كه به اندازه كفايت زندگى از دنيا بردارد به آسايش دست يابد، و آسوده خاطر گردد، در حالى كه دنيا پرستى كليد دشوارى، و مركب رنج و گرفتارى است.
و حرص ورزى و خود بزرگ بينى و حسادت، عامل بى پروايى در گناهان است، و بدى، جامع تمام عيب ها است.

And he (peace be upon him) said: There is no honor higher than Islam, no glory more honorable than piety, no defense better than fear of God, no intercessor more successful than repentance, no treasure richer than contentment, and no wealth more effective in eliminating poverty than contentment with food. And whoever is content with the amount of sufficiency has achieved comfort and has attained the lowest level of ease, and desire is the key to… Fatigue, fatigue, greed, arrogance and envy are all reasons for committing sins, and evil is the source of all faults.

حکمت 372 نهج البلاغه: عوامل قوام دین و دنیا

وَ قَالَ (عليه السلام) لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ: يَا جَابِرُ قِوَامُ الدِّينِ وَ الدُّنْيَا بِأَرْبَعَةٍ: عَالِمٍ مُسْتَعْمِلٍ عِلْمَهُ، وَ جَاهِلٍ لَا يَسْتَنْكِفُ أَنْ يَتَعَلَّمَ، وَ جَوَادٍ لَا يَبْخَلُ بِمَعْرُوفِهِ، وَ فَقِيرٍ لَا يَبِيعُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ. فَإِذَا ضَيَّعَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ اسْتَنْكَفَ الْجَاهِلُ أَنْ يَتَعَلَّمَ، وَ إِذَا بَخِلَ الْغَنِيُّ بِمَعْرُوفِهِ بَاعَ الْفَقِيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ. يَا جَابِرُ مَنْ كَثُرَتْ نِعَمُ اللَّهِ عَلَيْهِ، كَثُرَتْ حَوَائِجُ النَّاسِ إِلَيْهِ؛ فَمَنْ قَامَ لِلَّهِ فِيهَا بِمَا يَجِبُ فِيهَا، عَرَّضَهَا لِلدَّوَامِ وَ الْبَقَاءِ، وَ مَنْ لَمْ يَقُمْ فِيهَا بِمَا يَجِبُ، عَرَّضَهَا لِلزَّوَالِ وَ الْفَنَاءِ.

و درود خدا بر او، (به جابر بن عبد اللَّه انصارى فرمود) اى جابر استوارى دين و دنيا به چهار چيز است:
عالمى كه به علم خود عمل كند، و جاهلى كه از آموختن سرباز نزند، و بخشنده اى كه در بخشش بخل نورزد، و فقيرى كه آخرت خود را به دنيا نفروشد.
پس هر گاه عالم علم خود را تباه كند، نادان به آموختن روى نياورد، هر گاه بى نياز در بخشش بخل ورزد، تهيدست آخرت خويش را به دنيا فروشد.
اى جابر كسى كه نعمت هاى فراوان خدا به او روى كرد، نيازهاى فراوان مردم نيز به او روى آورد، پس اگر صاحب نعمتى حقوق واجب الهى را بپردازد، خداوند نعمت ها را بر او جاودانه سازد، و آن كس كه حقوق واجب الهى در نعمت ها را نپردازد، خداوند، آن را به زوال و نابودى كشاند.

And he (peace be upon him) said to Jabir bin Abdullah Al-Ansari: O Jabir, the religion and the world are based on four: a scholar who uses his knowledge, an ignorant person who is not ashamed to learn, a generous person who is not stingy with his good deeds, and a poor person who does not sell his afterlife for his worldly life. When the scholar wastes his knowledge, the ignorant will be reluctant to learn, and when the rich is stingy with his good deeds, the poor will sell his afterlife for his worldly life. O Jabir, whoever Allah’s blessings are many upon, the people’s needs of him will be many. So whoever stands up for Allah in it as is required of him exposes it to permanence and survival, and whoever does not stand up for it as is required of him exposes it to disappearance and annihilation.

حکمت 373 نهج البلاغه: پاداش مبارزه با ظلم و منکر

وَ رَوَى ابْنُ جَرِيرٍ الطَّبَرِيُّ فِي تَارِيخِهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى الْفَقِيهِ، وَ كَانَ مِمَّنْ خَرَجَ لِقِتَالِ الْحَجَّاجِ مَعَ ابْنِ الْأَشْعَثِ، أَنَّهُ قَالَ فِيمَا كَانَ يَحُضُّ بِهِ النَّاسَ عَلَى الْجِهَادِ إِنِّي سَمِعْتُ عَلِيّاً -رَفَعَ اللَّهُ دَرَجَتَهُ فِي الصَّالِحِينَ وَ أَثَابَهُ ثَوَابَ الشُّهَدَاءِ وَ الصِّدِّيقِينَ- يَقُولُ يَوْمَ لَقِينَا أَهْلَ الشَّامِ:
أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ، إِنَّهُ مَنْ رَأَى عُدْوَاناً يُعْمَلُ بِهِ وَ مُنْكَراً يُدْعَى إِلَيْهِ، فَأَنْكَرَهُ بِقَلْبِهِ، فَقَدْ سَلِمَ وَ بَرِئَ، وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِلِسَانِهِ فَقَدْ أُجِرَ وَ هُوَ أَفْضَلُ مِنْ صَاحِبِهِ، وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِالسَّيْفِ، لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَ كَلِمَةُ الظَّالِمِينَ هِيَ السُّفْلَى، فَذَلِكَ الَّذِي أَصَابَ سَبِيلَ الْهُدَى وَ قَامَ عَلَى الطَّرِيقِ، وَ نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِينُ.

(ابن جرير طبرى در تاريخ خود از عبد الرحمن بن ابى ليلى فقيه نقل كرد، كه براى مبارزه با حجّاج به كمك ابن اشعث برخاست، براى تشويق مردم گفت من از على عليه السّلام «كه خداوند درجاتش را در ميان صالحان بالا برد، و ثواب شهيدان و صدّيقان به او عطا فرمايد» در حالى كه با شاميان رو برو شديم شنيدم كه فرمود):
اى مؤمنان، هر كس تجاوزى را بنگرد، و شاهد دعوت به منكرى باشد، و در دل آن را انكار كند، خود را از آلودگى سالم داشته است،
و هر كس با زبان آن را انكار كند، پاداش آن داده خواهد شد، و از اوّلى برتر است،
و آن كس كه با شمشير به انكار بر خيزد تا كلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد، او راه رستگارى را يافته و نور يقين در دلش تابيده.

Ibn Jarir al-Tabari narrated in his history on the authority of Abd al-Rahman ibn Abi Layla al-Faqih, who was among those who went out to fight al-Hajjaj with Ibn al-Ash’ath, that he said, while urging people to jihad: “I heard Ali – may God raise his status among the righteous and reward him with the reward of the martyrs and the truthful – say on the day we met the people of Ash-Sham: ‘O people! Believers, whoever sees aggression being committed and evil being called to, and denounces it in his heart, he will be safe and innocent. Whoever denounces it with his tongue will be rewarded and will be better than his companion. Whoever denounces it with the sword, so that the word of Allah will be supreme and the word of the wrongdoers will be inferior, then that is the one who has found the path of guidance and has stood on the right path. Certainty illuminated his heart.

حکمت 374 نهج البلاغه: اهمیت امر به معروف و نهى از منکر

فَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ لِلْمُنْكَرِ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ، فَذَلِكَ الْمُسْتَكْمِلُ لِخِصَالِ الْخَيْرِ؛ وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ، فَذَلِكَ مُتَمَسِّكٌ بِخَصْلَتَيْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ وَ مُضَيِّعٌ خَصْلَةً؛ وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِقَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ، فَذَلِكَ الَّذِي ضَيَّعَ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَيْنِ مِنَ الثَّلَاثِ وَ تَمَسَّكَ بِوَاحِدَةٍ؛ وَ مِنْهُمْ تَارِكٌ لِإِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ يَدِهِ، فَذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ. وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ، إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ؛ وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ، لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ؛ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ.

گروهى، منكر را با دست و زبان و قلب انكار مى كنند، آنان تمامى خصلت هاى نيكو را در خود گرد آورده اند.
گروهى ديگر، منكر را با زبان و قلب انكار كرده، امّا دست به كارى نمى برند، پس چنين كسى دو خصلت از خصلت هاى نيكو را گرفته و ديگرى را تباه كرده است.
و بعضى منكر را تنها با قلب انكار كرده، و با دست و زبان خويش اقدامى ندارند، پس دو خصلت را كه شريف تر است تباه ساخته اند و يك خصلت را به دست آورده اند.
و بعضى ديگر منكر را با زبان و قلب و دست رها ساخته اند كه چنين كسى از آنان، مرده اى ميان زندگان است.
و تمام كارهاى نيكو، و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهى از منكر، چونان قطره اى بر درياى موّاج و پهناور است، و همانا امر به معروف و نهى از منكر، نه اجلى را نزديك مى كنند، و نه از مقدار روزى مى كاهند، و از همه اينها برتر، سخن حق در پيش روى حاكمى ستمكار است.

Among them is he who denies evil with his hand, tongue, and heart. This is the one who has perfected the characteristics of goodness. Among them is he who denies with his tongue and heart, but abandons it with his hand. This is he who holds fast to two characteristics of goodness and neglects one. Among them is he who denies with his heart and abandons with his hand and tongue. This is the one who has neglected the two most noble of the three characteristics and adhered to one. Among them is he who abandons denouncing evil with his tongue, heart and hand. This is the one who is dead among the living. All righteous deeds and jihad in the cause of Allah, in comparison to enjoining what is right and forbidding what is wrong, are like a breath in a deep sea. Enjoining what is right and forbidding what is wrong do not bring one closer to one’s life span nor do they decrease one’s provision. Better than all of that is a word of justice in the presence of an unjust ruler.

حکمت 375 نهج البلاغه: نکوهش ترک امر به معروف و نهی از منکر

وَ عَنْ أَبِي جُحَيْفَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام) يَقُولُ:

أَوَّلُ مَا تُغْلَبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْجِهَادِ، الْجِهَادُ بِأَيْدِيكُمْ، ثُمَّ بِأَلْسِنَتِكُمْ، ثُمَّ بِقُلُوبِكُمْ؛ فَمَنْ لَمْ يَعْرِفْ بِقَلْبِهِ مَعْرُوفاً وَ لَمْ يُنْكِرْ مُنْكَراً، قُلِبَ، فَجُعِلَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ وَ أَسْفَلُهُ أَعْلَاهُ.

(از ابى جحيفه نقل شد، گفت از امير مؤمنان شنيدم كه فرمود): اوّلين مرحله از جهاد كه در آن باز مى مانيد، جهاد با دستانتان، سپس جهاد با زبان، و آنگاه جهاد با قلب هايتان مى باشد. پس كسى كه با قلب، معروفى را ستايش نكند، و منكرى را انكار نكند، قلبش واژگون گشته، بالاى آن پايين، و پايين قلب او بالا قرار خواهد گرفت.

On the authority of Abu Juhayfah, he said: I heard the Commander of the Faithful (peace be upon him) say: The first jihad that you will be overcome with is jihad with your hands, then with your tongues, then with your hearts. So whoever does not recognize good with his heart and does not denounce evil, his heart will be turned upside down, and his upper part will be made lower and his lower part will be made higher.

حکمت 376 نهج البلاغه: سرانجام حق و باطل

وَ قَالَ (عليه السلام): إِنَّ الْحَقَّ ثَقِيلٌ مَرِيءٌ، وَ إِنَّ الْبَاطِلَ خَفِيفٌ وَبِيءٌ.
و درود خدا بر او، فرمود: حق سنگين امّا گواراست، و باطل، سبك امّا كشنده.

He (peace be upon him) said: The truth is heavy and easy to swallow, and falsehood is light and harmful.

حکمت 377 نهج البلاغه: نه ایمن از عذاب، نه ناامید از رحمت

وَ قَالَ (عليه السلام): لَا تَأْمَنَنَّ عَلَى خَيْرِ هَذِهِ الْأُمَّةِ عَذَابَ اللَّهِ، لِقَوْلِهِ تَعَالَى “فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ”؛ وَ لَا تَيْأَسَنَّ لِشَرِّ هَذِهِ الْأُمَّةِ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ، لِقَوْلِهِ تَعَالَى “إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ”.

و درود خدا بر او، فرمود: بر بهترين افراد اين امّت از عذاب الهى ايمن مباشيد زيرا كه خداى بزرگ فرمود: «از كيفر خدا ايمن نيستند جز زيانكاران».
و بر بدترين افراد اين امّت از رحمت خدا نوميد مباشيد زيرا كه خداى بزرگ فرمود: «همانا از رحمت خدا نوميد نباشند جز كافران».

And he (peace be upon him) said: Do not trust the best of this nation against the punishment of Allah, as Allah the Most High said: “None feels secure from the plan of Allah except the losing people.” And do not despair of the evil of this nation from the mercy of Allah, as Allah the Most High said: “Indeed, no one despairs of the mercy of Allah except the disbelieving people.”

حکمت 378 نهج البلاغه: نکوهش بخل

وَ قَالَ (عليه السلام): الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِئِ الْعُيُوبِ، وَ هُوَ زِمَامٌ يُقَادُ بِهِ إِلَى كُلِّ سُوء.

و درود خدا بر او، فرمود: بخل ورزيدن كانون تمام عيب ها، و مهارى است كه انسان را به سوى هر بدى مى كشاند.

He (peace be upon him) said: Stinginess is a combination of all the evils and faults, and it is a rein that leads to all evil.

حکمت 379 نهج البلاغه: نهی از حرص زدن برای روزی

وَ قَالَ (عليه السلام): يَا ابْنَ آدَمَ، الرِّزْقُ رِزْقَانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ، وَ رِزْقٌ يَطْلُبُكَ، فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ، أَتَاكَ؛ فَلَا تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِكَ عَلَى هَمِّ يَوْمِكَ، كَفَاكَ كُلُّ يَوْمٍ عَلَى مَا فِيهِ؛ فَإِنْ تَكُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِكَ، فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى سَيُؤْتِيكَ فِي كُلِّ غَدٍ جَدِيدٍ مَا قَسَمَ لَكَ، وَ إِنْ لَمْ تَكُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِكَ، فَمَا تَصْنَعُ بِالْهَمِّ فِيمَا لَيْسَ لَكَ؛ وَ لَنْ يَسْبِقَكَ إِلَى رِزْقِكَ طَالِبٌ، وَ لَنْ يَغْلِبَكَ عَلَيْهِ غَالِبٌ، وَ لَنْ يُبْطِئَ عَنْكَ مَا قَدْ قُدِّرَ لَكَ.

قال الرضي: و قد مضى هذا الكلام فيما تقدم من هذا الباب إلا أنه هاهنا أوضح و أشرح، فلذلك كررناه على القاعدة المقررة في أول الكتاب.

و درود خدا بر او، فرمود: اى فرزند آدم روزى دو گونه است، روزيى كه تو آن را جويى، و روزيى كه تو را مى جويد، كه اگر به سراغش نروى به سوى تو آيد. پس اندوه سال خود را بر اندوه امروزت منه، كه بر طرف كردن اندوه هر روز از عمر تو را كافى است.
اگر سال آينده در شمار عمر تو باشد همانا خداى بزرگ در هر روز سهم تو را خواهد داد، و اگر از شمار عمرت نباشد تو را با اندوه آنچه كار است.
كه هرگز جوينده اى در گرفتن سهم روزى تو بر تو پيشى نگيرد، و چيره شونده اى بر تو چيره نگردد، و آنچه براى تو مقدّر گشته بى كم و كاست به تو خواهد رسيد.

(سید رضى مى گويد: اين سخن امام عليه السّلام در حكمت 267 آمده، امّا چون در اينجا همان مفاهيم آشكارتر و روشن تر بيان گرديد آن را بر أساس روشى كه در آغاز كتاب تذكّر داديم آورديم.)

And he (peace be upon him) said: O son of Adam, sustenance is of two types: sustenance that you seek, and sustenance that seeks you. If you do not come to it, it will come to you. So do not burden the worries of your year with the worries of your day. Each day is sufficient for you with what is in it. If the year is part of your life, then Allah the Most High will give you every new day what He has allotted for you. If the year is not part of your life, then what do you do with worrying about what is not yours? No one will precede you to your provision, no one will overcome you in it, and what has been decreed for you will not be delayed. Al-Radi said: This statement has already been mentioned in what preceded this chapter, except that here it is clearer and more explanatory, so we repeated it according to the established rule at the beginning of the book.

حکمت 380 نهج البلاغه: قابل اعتماد نبودن دنیا

وَ قَالَ (عليه السلام): رُبَّ مُسْتَقْبِلٍ يَوْماً لَيْسَ بِمُسْتَدْبِرِهِ، وَ مَغْبُوطٍ فِي أَوَّلِ لَيْلِهِ قَامَتْ بَوَاكِيهِ فِي آخِرِهِ.

و درود خدا بر او، فرمود: چه بسيار كسانى كه در آغاز روز بودند و به شامگاه نرسيدند، و چه بسيار كسانى كه در آغاز شب بر او حسد مى بردند و در پايان شب عزاداران به سوگشان نشستند.

He (peace be upon him) said: There is many a person who faces a day without turning his back on it, and many a person who is blessed at the beginning of his night, and his mourners stand at the end of it.

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آموزش نقاشی سیاه قلم کانال واتساپ