یكی از سخنرانیهای امام (ع) در شهر كوفه كه در آن حوادث سخت آینده را بیان فرمود.
ستایش خدایی را سزاست كه با آفرینش مخلوقات، بر انسانها تجلّی كرد، و با برهان و دلیل خود را بر قلبهایشان آشكار كرد. مخلوقات را بدون نیاز به فكر و اندیشه آفرید، كه فكر و اندیشه مخصوص كسانی است كه دلی درون سینه داشته باشند و او چنین نیست، كه علم خداوندی ژرفای پردههای غیب را شكافته است، و به افكار و عقاید پنهان احاطه دارد.
( و از همین خطبه است كه پیرامون پیامبر (ص) فرمود: ) پیامبر (ص) را از درخت تنومند پیامبران، از سرچشمۀ نور هدایت، از جایگاه بلند و بی همانند، از سرزمین بطحاء، از چراغهای برافروخته در تاریكیها، و از سرچشمههای حكمت برگزید. پیامبر (ص) طبیبی است كه برای درمان بیماران سیّار است. مرهمهای شفابخش او آماده، و ابزار داغ كردن زخمها را گداخته. برای شفای قلبهای كور و گوشهای ناشنوا و زبانهای لال، آماده، و با داروی خود در پی یافتن بیماران فراموش شده و سرگردان است. بنی امیّه، با نور حكمت، جان و دل خود را روشن نساخته و با شعله های فروزان دانش، قلب خود را نورانی نكرده اند. چونان چهارپایان صحرایی، و سنگهای سخت و نفوذ ناپذیرند. به تحقیق رازهای درون برای صاحبان آگاهی آشكار، و راه حق برای گمراهان نیز روشن است، و رستاخیز نقاب از چهره برانداخت و نشانههای خود را برای زی ركان و آنان كه طالب حقّند نمایاند. مردم كوفه! چرا شما را پیكرهای بی روح، و روحهای بدون جسد می نگرم؟ چرا شما را عبادت كنندگانی بدون صلاحیت، و بازرگانانی بدون سود و تجارت، و بیدارانی خفته، و حاضرانی غایب از صحنه، بینندگانی نابینا، شنوندگانی كر، و سخن گویانی لال، مشاهده میكنم؟ پرچم گمراهی بر پایه های خود برافراشته شده و طرفداران آن فراوان گشته؛ شما را با پیمانۀ خود می سنجند و سركوب میكنند، پرچم دارشان )معاویه( ، از ملّت اسلام خارج و بر راه گمراهی ایستاده است. پس آن روز كه بر شما دست یابند، جز تعداد كمی از شما باقی نگذارند، چونان باقیماندۀ غذایی اندك در ته دیگ یا دانه های غذای چسبیده در اطراف ظرف، شما را مانند پوستهای چرمی به هم پیچانده می فشارند، و همانند خرمن شما را به شدّت می كوبند، و چونان پرنده ای كه دانه های درشت را از لاغر جدا كند، این گمراهان، مؤمنان را از میان شما جدا ساخته، نابود میكنند. با توجّه به این همه خطرات، روشهای گمراه كننده شما را به كجا میكشاند؟ تاریكیها و ظلمتها، تا كِی شما را متحیر می سازد؟ دروغ پردازیها تا چه زمانی شما را می فریبد؟ از كجا دشمن در شما نفوذ كرده به اینجا آورده و به كجا باز می گرداند؟. آگاه باشید! كه هر سرآمدی را پرونده ای، و هر غیبتی را بازگشت دوباره ای است. مردم! به سخن عالمِ خداشناس خود گوش فرادهید،دل های خود را در پیشگاه او حاضر كنید، و با فریادهای او بیدار شوید! رهبر جامعه باید با مردم به راستی سخن گوید و پراكندگی مردم را به وحدت تبدیل، و اندیشۀ خود را برای پذیرفتن حق، آماده گرداند. پیشوای شما چنان واقعیّتها را برای شما شكافت، چونان شكافتن مهره های ظریف، و حقیقت را از باطل چون شیرۀ درختی كه از بدنۀ آن خارج شود، بیرون كشید. پس، در آن هنگام كه امویان بر شما تسلط یابند، باطل بر جای خود استوار شود، و جهل و نادانی بر مَركبها سوار، و طاغوت زمان عظمت یافته، و دعوت كنندگان به حق اندك و بی مشتری خواهند شد. روزگار چونان درندۀ خطرناكی حمله ور شده، و باطل پس از مدّتها سكوت، نعره می كشد. مردم در شكستن قوانین خدا دست در دست هم می گذارند، و در جدا شدن از دین متّحد می گردند، و در دروغ پردازی با هم دوست و در راستگویی دشمن یكدیگرند. و چون چنین روزگاری میرسد، فرزند با پدر دشمنی ورزد، و باران خنك كننده، گرمی و سوزش آورد، پست فطرتان همه جا را پر میكنند، نیكان و بزرگواران كمیاب می شوند. مردم آن روزگار چون گرگان، و پادشاهان چون درندگان، تهی دستان طعمۀ آنان، و مستمندان چونان مردگان خواهند بود، راستی از میانشان رخت برمی بندد، و دروغ فراوان می شود. با زبان، تظاهر به دوستی دارند، امّا در دل دشمن هستند. به گناه افتخار میكنند، و از پاكدامنی به شگفت می آیند، و اسلام را چون پوستینی واژگونه میپوشند.
It is one of the sermons about the vicissitudes of time
Praise be to Allah Who is Manifest before His creation because of themselves. Who is apparent to their hearts because of clear proof; Who created without meditating, since meditating does not befit except one who has thinking organs while He has no thinking organ in Himself. His knowledge has split forth the inside of unknown secrets and covered the bottom of deep beliefs. A part of the same sermon about the Holy Prophet Allah chose him from the lineal tree of prophets, from the flame of light, from the forehead of greatness, from the best part of the valley of al-Bat’ha’, from the lamps for darkness, and from the sources of wisdom. A part of the same sermon The Prophet was like a roaming physician who has set ready his ointments and heated his instruments. He uses them wherever the need arises for curing blind hearts, deaf ears, and dumb tongues. He followed with his medicines the spots of negligence and places of perplexity. Blaming Muslims They (people) did not take light from the lights of his wisdom nor did they produce flame from the flint of sparkling knowledge . So in this matter they are like grazing cattle and hard stones. Nevertheless, hidden things have appeared for those who perceive, the face of right has become clear for the wanderer, the approaching moment has raised the veil from its face and signs have appeared for those who search for them. What is the matter with me! I see you just bodies without spirits and spirits without bodies, devotees without good, traders without profits, wakeful but sleeping, present but unseen, seeing but blind, hearing but deaf and speaking but dumb. I notice that misguidance has stood on its centre and spread (all round) through its off-shoots. It weighs you with its weights and confuses you with its measures. Its leader is an out-cast from the community. He persists on misguidance. So on that day none from among you would remain except as the sediment in a cooking pot or the dust left after dusting a bundle. It would scrape you as leather is scraped, and trample you as harvest is trampled, and pick out the believer as a bird picks out a big grain from the thin grain. Where are these ways taking you, gloom misleading you, and falsehoods deceiving you? Whence are you brought and where are you driven? For every period there is a written document and everyone who is absent has to return. So listen to your godly leader and keep your hearts present. If he speaks to you be wakeful. The forerunner must speak truth to his people, should keep his wits together and maintain presence of mind. He has clarified to you the matter as the stitchhole is cleared, and scraped it as the gum is scraped (from the twigs). Nevertheless, now the wrong has set itself on its places and ignorance has ridden on its riding beasts. Unruliness has increased while the call for virtue is suppressed. Time has pounced upon like a devouring carnivore, and wrong is shouting like a camel after remaining silent. People have become brothers over ill-doings. have forsaken religion, are united in speaking lie but bear mutual hatred in the matter of truth. When such is the case, the son would be a source of anger (instead of coolness of the eye to parents) and rain the cause of heat, the wicked would abound and the virtuous would diminish. The people of this time would be wolves, its rulers beasts, the middle class men gluttons and the poor (almost) dead. Truth would go down, falsehood would overflow, affection would be claimed with tongues but people would be quarrelsome at heart. Adultery would be the key to lineage while chastity would be rare and Islam would be worn overturned like the skin.
فایل صوتی فارسی مربوط به این خطبه را از لینک ذیل دانلود نمایید:
Download: Nahjul-Balagah-Sermon-108
نظرات کاربران