بچه های اهواز
Children of Ahvaz
یاد بچه های مهربون اون زمین خاکی
The memories of the kind children of that soil ground
یاد بازی ، یاد بردنا و باختنا میوفتم
The memories of playing, the memories of winning and losing come to my mind
بعضی وقتام یاد جنگ و یاد موندنا و رفتنا میوفتم
And sometimes the memories of war, the memories of staying and leaving are what I remember
دوست دارم برم جنوب ، کنار جاشوای دریا
I‘d like to go to the south, near the seamen
که رو عرشه واسه ماهیا می خونن
Where they sing on the decks for the fish
بشینم نگاه کنم به شکل ابرا که هنوز شکل تفنگ و ترکش و تیر و جنونن
So i can sit and look at the shapes of the clouds
پدرم همیشه میگه ، یادته بهت میگفتم ، اگه بچه های اهواز که نه ابرن نه پرندن
Which are still in the shapes of guns, quivers and arrows
توی باز هم ببازن ، توی عشقشون برندن
My father always says, remember I used to tell you,
پدرم همیشه میگه ، یادته بهت میگفتم ، اگه بچه های اهواز که نه ابرن نه پرندن
If the children of Ahvaz who are neither clouds nor birds,
توی باز هم ببازن ، توی عشقشون برندن
Even play in games, they’ll still be winners in love
یاد بچه های مهربون اون زمین خاکی
The memories of the kind children of that soil ground
یاد بازی ، یاد بردنا و باختنا میوفتم
The memories of playing, the memories of winning and losing come to my mind
پدرم همیشه میگه ، یادته بهت میگفتم
My father always says, remember I used to tell you,
اگه بچه های اهواز که نه ابرن نه پرندن
If the children of Ahvaz who are neither clouds nor birds,
توی بازی هم ببازن ، توی عشقشون برندن
Even play in games, they’ll still be winners in love
نظرات کاربران