مجله علمی تفریحی بیبیس
0

شعر “بگذار تا بگرییم” سعدی با صدای محمدرضا شجریان و ترجمه انگلیسی

بازدید 567

بگذار تا بگرییم

Let me cry

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران

Let me cry aloud like the spring cloud

کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

 Farewell to friends makes stones cry aloud

هر کو شراب فراقت روزی چشیده باشد

Anyone having once tasted the wine of separation

داند که سخت باشد قطع امیدواران

Knows the pains of loss of hope and aspiration

با ساربان بگویید احوال آب چشمم

Tell the camel driver about the water in my eye

تا بر شتر نبندد محمل به روز باران

 So he would not put the water-skin out on the rainy day

بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت

They left us, eyes filled with the water of desire

گریان چو در قیامت چشم گناهکاران

 Weeping like the sinful at Resurrection with Ilellfire

ای صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد

O’ morning of the night-dwellers I have lost

از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران

 Patience that you are late like the night of those who fast

چندین که برشمردم از ماجرای عشقت

So much that I have said about your love s story

اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران

 It is but one in a thousand of my grief and misery

سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل

Years have dug in such affection inside your heart

بیرون نمی‌توان کرد الا به روزگاران

 Sa’di, that only years could remove from your heart

چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت

I have told you enough, now I will be coy

باقی نمی‌توان گفت الا به غمگساران

The rest I shall tell those whose sympathy I enjoy

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

بیشتر بخوانید