مجله علمی تفریحی بیبیس
0

دنلود آهنگ Yesterday When I was Young از Andy Williams با متن و ترجمه

بازدید 3145

Yesterday when I was young

دیروز که جوان بودم

the taste of life was sweet as rain upon my tongue,

طعم زندگی همچون باران شیرین بود بر زبانم

I teased at life as if it were a foolish game

زندگی را دست می انداختم گویی بازی احمقانه ای بود

the way the evening breeze may tease a candle flame,

همانگونه که نسیم شامگاهی شعله شعمی را دست می اندازد

The thousand dreams I dreamed, the splendid things I planned

هزاران رؤیا در سر داشتم، برنامه های باشکوهی می چیدم

I always built… alas! on weak and shifting sand,

دریغا که همیشه آنها را بر شن های سست و روانی می ساختم

I lived by night and shunned the naked light of day

شب ها زندگی می کردم و از نور عریان روز دوری می جستم

and only now I see how the years ran away

و حالاست که می بینم آن سال ها چطور از دستم رفتند

Yesterday when I was young

دیروز که جوان بودم

So many drinking songs were waiting to be sung,

ترانه های مستی آور بسیاری چشم به راه بودند تا خوانده شوند

So many wild pleasures that lay in store for me

لذت های رام نشدنی بسیاری برای من اندوخته شده بود

and so much pain my dazzled eyes refused to see,

و چه بسیار رنج هایی که چشمان خیره ام حاضر به دیدنشان نبود

I ran so fast that time and youth at last ran out

چنان سریع دویدم که زمان و جوانی سرانجام به پایان رسید

I never stopped to think what life was all about,

هرگز نایستادم تا بیندیشم زندگی اصلا درباره چه بود،

and every conversation I can now recall

و هر گفتگویی را که اکنون می توانم به یاد بیاورم

concerned itself with me, and nothing else at all.

مرا در خود فرو می برد و دیگر هیچ

Yesterday the moon was blue

دیروز ماه آبی بود

and every crazy day brought something new to do,

و هر روز برایمان چیز تازه ای به ارمغان می آرود

I used my magic age as if it were a wand

طوری از عمرم استفاده کردم که انگار عصای جادویی بود

and never saw the waste and emptiness beyond,

و هیچوقت چیزی فراتر از بیهودگی و پوچی ندیدم

The game of love I played with arrogance and pride

بازی عشق را با غرور و سرافرازی بازی کردم

and every flame I lit too quickly, quickly died

و هر شعله که ای افروختم، زود زود، خاموش شد

the friends I made all seemed, somehow, to drift away

دوستانی که پیدا کردم به نظر می رسد همه به نوعی سرگردان شده اند

and only I am left on stage to end the play.

و فقط من روی صحنه باقی مانده ام تا این نمایش نامه را تمام کنم

there are so many songs in me that won’t be sung,

ترانه های زیادی درونم هست که خوانده نخواهد شد

I feel the bitter taste of tears upon my tongue

طعم تلخ اشک را بر زبانم حس می کنم

And the time has come for me to pay for yesterday

و مرا زمان تاوان پس دادن فرا رسیده است برای دیروز

When I was young

که جوان بودم

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

بیشتر بخوانید