حکمت 451 نهج البلاغه: حدود علاقه به دیگران
وَ قَالَ (عليه السلام): زُهْدُكَ فِي رَاغِبٍ فِيكَ، نُقْصَانُ حَظٍّ؛ وَ رَغْبَتُكَ فِي زَاهِدٍ فِيكَ، ذُلُّ نَفْسٍ.
و درود خدا بر او، فرمود: دورى تو از آن كس كه خواهان تو است نشانه كمبود بهره تو در دوستى است، و گرايش تو به آن كس كه تو را نخواهد، سبب خوارى تو است.
He (peace be upon him) said: Your asceticism towards someone who desires you is a loss of fortune; and your desire for someone who does not desire you is a humiliation of the soul.
حکمت 452 نهج البلاغه: فقر و غنای حقیقی
و قال (عليه السلام): الْغِنَى وَ الْفَقْرُ، بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّه.
و درود خدا بر او، فرمود: فقر و بى نيازى ما پس از عرضه شدن بر خدا آشكار خواهد شد.
He (peace be upon him) said: Wealth and poverty, after being presented to God.
حکمت 453 نهج البلاغه: نکوهش عبدالله بن زبیر
وَ قَالَ (عليه السلام): مَا زَالَ الزُّبَيْرُ رَجُلًا مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ، حَتَّى نَشَأَ ابْنُهُ الْمَشْئُومُ -عَبْدُ اللَّه-.
و درود خدا بر او، فرمود: زبير همواره با ما بود تا آن كه فرزند نامباركش عبد اللَّه، پا به جوانى گذاشت.
And he (peace be upon him) said: Al-Zubayr remained a man from among us, the people of the house, until his ill-fated son, Abdullah, grew up.
حکمت 454 نهج البلاغه: نکوهش فخرفروشی
وَ قَالَ (عليه السلام): مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرِ؟! أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ، وَ لَا يَرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لَا يَدْفَعُ حَتْفَهُ.
و درود خدا بر او، فرمود: فرزند آدم را با فخر فروشى چه كار؟ او كه در آغاز نطفه اى گنديده، و در پايان مردارى بد بو است، نه مى تواند روزى خويشتن را فراهم كند، و نه مرگ را از خود دور نمايد.
And he (peace be upon him) said: What does the son of Adam have to do with pride?! His beginning is a drop of semen and his end is a corpse, and he does not provide for himself nor does he ward off his death.
حکمت 455 نهج البلاغه: بهترین شاعر عرب
وَ سُئِلَ مَنْ أَشْعَرُ الشُّعَرَاءِ؟ فَقَالَ (عليه السلام): إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ يَجْرُوا فِي حَلْبَةٍ، تُعْرَفُ الْغَايَةُ عِنْدَ قَصَبَتِهَا؛ فَإِنْ كَانَ وَ لَا بُدَّ، فَالْمَلِكُ الضِّلِّيلُ.
يُريدُ إمرأ القيس.
و درود خدا بر او، فرمود: (از امام پرسيد بزرگ ترين شاعر عرب كيست فرمود:) شاعران در يك وادى روشنى نتاخته اند تا پايان كار معلوم شود، و اگر ناچار بايد داورى كرد، پس پادشاه گمراهان، بزرگ ترين شاعر است. منظور امام “امرئ القيس” است.
He was asked who is the most poetic of poets? He (peace be upon him) said: The people did not run in a racecourse, the goal is known at its reed; if it is necessary, then it is the misguided king. He means Imru’ al-Qais.
حکمت 456 نهج البلاغه: بی ارزشی دنیا و بهای انسان
وَ قَالَ (عليه السلام): أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا؟ إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ، فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا.
و درود خدا بر او، فرمود: آيا آزاد مردى نيست كه اين لقمه جويده حرام دنيا را به اهلش واگذارد؟ همانا بهايى براى جان شما جز بهشت نيست، پس به كمتر از آن نفروشيد.
And he (peace be upon him) said: Is there no free man who would leave this thorn to its people? Your souls have no price except Paradise, so do not sell them except for it.
حکمت 457 نهج البلاغه: طالب علم و طالب دنیا
وَ قَالَ (عليه السلام): مَنْهُومَانِ لَا يَشْبَعَانِ؛ طَالِبُ عِلْمٍ، وَ طَالِبُ دُنْيَا.
و درود خدا بر او، فرمود: دو گرسنه هرگز سير نشوند: جوينده علم و جوينده مال.
And he (peace be upon him) said: Is there no free man who would leave this thorn to its people? Your souls have no price except Paradise, so do not sell them except for it.
حکمت 458 نهج البلاغه: از نشانههاى ایمان واقعی
وَ قَالَ (عليه السلام): الْإِيمَانُ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَيْثُ يَضُرُّكَ، عَلَى الْكَذِبِ حَيْثُ يَنْفَعُكَ؛ وَ أَلَّا يَكُونَ فِي حَدِيثِكَ فَضْلٌ عَنْ عَمَلِكَ؛ وَ أَنْ تَتَّقِيَ اللَّهَ فِي حَدِيثِ غَيْرِكَ.
و درود خدا بر او، فرمود: نشانه ايمان آن است كه راست بگويى، آنگاه كه تو را زيان رساند، و دروغ نگويى كه تو را سود رساند؛ و آن كه بيش از مقدار عمل سخن نگويى، و چون از ديگران سخن گويى از خدا بترسى.
He (peace be upon him) said: Faith is that you prefer truthfulness when it harms you over lying when it benefits you; that your speech not be more than your deeds; and that you fear God in the speech of others.
حکمت 459 نهج البلاغه: غلبۀ تقدیر خداوند بر تدبیر انسان
وَ قَالَ (عليه السلام): يَغْلِبُ الْمِقْدَارُ عَلَى التَّقْدِيرِ، حَتَّى تَكُونَ الْآفَةُ فِي التَّدْبِيرِ.
قال الرضي و قد مضى هذا المعنى فيما تقدم برواية تخالف هذه الألفاظ.
و درود خدا بر او، فرمود: تقدير الهى چنان بر محاسبات ما چيره شود كه تدبير، سبب آفت زدگى باشد.
سید رضی مى گويد: «مفهوم اين حكمت در حكمت 16 با عبارت ديگرى نقل شد».
And he (peace be upon him) said: The amount prevails over the estimate, until the affliction is in the management. Al-Radi said: This meaning has already been mentioned previously in a narration that contradicts these words.
حکمت 460 نهج البلاغه: حلم و تأمل، نتیجۀ بلندهمتی
وَ قَالَ (عليه السلام): الْحِلْمُ وَ الْأَنَاةُ تَوْأَمَانِ، يُنْتِجُهُمَا عُلُوُّ الْهِمَّة.
و درود خدا بر او، فرمود: بردبارى و درنگ هم آهنگند و نتيجه آن بلند همّتى است.
He (peace be upon him) said: Patience and patience are twins, produced by high ambition.
نظرات کاربران