مجله علمی تفریحی بیبیس
0

دانلود فایل صوتی تصویری حدیث کساء با ترجمه فارسی و انگلیسی با صدای سماواتی – معرفی و جایگاه اهل بیت پیامبر(ص)

بازدید 758

حدیث کِساء حدیثی در فضیلت پیامبر(ص)، امام علی(ع)، فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) دانسته می‌شود. امامان شیعه برای اثبات برتری و استحقاق خویش در امر خلافت، به این حدیث استناد نموده‌اند. به گفته برخی حدیث‌شناسان، پیامبر اکرم(ص) هنگام نزول آیه تطهیر، خود و خاندانش را در زیر عبایی جمع کرد و به این شکل، مصادیق این آیه را معرفی نمود. محل واقعه مربوط به حدیث کِساء را خانه ام سلمه، دانسته‌اند.
حدیث کساء در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده و برخی آن را متواتر می‌دانند. البته متن حدیثی که در مفاتیح الجنان به نام حدیث کساء آمده، در بخش‌هایی، متفاوت با حدیثی است که در منابع کهن نقل شده است. به اعتقاد ناصر مکارم شیرازی، از مراجع تقلید شیعه، با توجه به احادیث مَن بَلَغ و اهتمام برخی عُلما نسبت به قرائت نقلی که در مفاتیح الجنان آمده است، می‌توان آن را به قصد رجاء و برآورده شدن حاجات خواند.

پخش صوتی تصویری مربوط به حدیث کساء به همراه ترجمه انگلیسی آن در ذیل قابل مشاهده است.

فایل صوتی تصویری این حدیث را از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید:

Download: Hadith-Kisa

متن عربی و ترجمه فارسی حدیث کساء

بسم الله الرحمن الرحیم 
به نام خداوند بخشنده مهربان
 
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ عَلَیْهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ
از فاطمه زهرا سلام اللّه علیها دختر رسول خدا صلى اللّه علیه و آله،
 
قالَ سَمِعْتُ فاطِمَةَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَىَّ اَبى رَسُولُ اللَّهِ فى بَعْضِ الاَیّامِ
(جابر) گوید شنیدم از فاطمه زهرا كه فرمود: وارد شد بر من پدرم رسول خدا در یکى از روزها
 
فَقالَ السَّلامُ عَلَیْكِ یا فاطِمَةُ فَقُلْتُ عَلَیْكَ السَّلامُ
و فرمود: سلام بر تو اى فاطمه در پاسخش گفتم: بر تو باد سلام
 
قالَ: اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُكَ بِاللَّهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ
فرمود: من در بدنم سستى و ضعفى درك مى كنم، گفتم: پناه مى دهم تو را به خدا اى پدرجان از سستى و ضعف
 
فَقَالَ یا فاطِمَةُ إیتینى بِالْكِساءِ الْیَمانى فَغَطّینى بِهِ، فَاَتَیْتُهُ بِالْكِساءِ الْیَمانى فَغَطَّیْتُهُ بِهِ
فرمود: اى فاطمه بیاور برایم كساء یمانى را و مرا بدان بپوشان من كساء یمانى را برایش آوردم و او را بدان پوشاندم
 
وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیْهِ وَاِذا وَجْهُهُ یَتَلَالَؤُ كَاَنَّهُ الْبَدْرُ فى لَیْلَةِ تَمامِهِ وَكَمالِهِ
و هم چنان بدو مى نگریستم و در آن حال چهره اش مى درخشید همانند ماه شب چهارده
 
فَما كانَتْ اِلّا ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحَسَنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكِ یا اُمّاهُ 
پس ساعتى نگذشت كه دیدم فرزندم حسن وارد شد و گفت سلام بر تو اى مادر 
 
فَقُلْتُ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا قُرَّةَ عَیْنى وَثَمَرَةَ فُؤادى 
گفتم: بر تو باد سلام اى نور دیده ام و میوه دلم گفت: مادرجان
 
فَقالَ یا اُمّاهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَیِّبَةً كَاَنَّها رائِحَةُ جَدّى رَسُولِ اللّهِ
من در نزد تو بوى خوشى استشمام مى كنم گویا بوى جدم رسول خدا است
 
فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّكَ تَحْتَ الْكِساءِ فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ نَحْوَ الْكِساءِ
گفتم: آرى همانا جد تو در زیر كساء است پس حسن بطرف كساء رفت
 
وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا جَدّاهُ یا رَسُولَ اللّهِ
و گفت: سلام بر تو اى جد بزرگوار اى رسول خدا
 
اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَكَ تَحْتَ الْكِساءِ
آیا به من اذن مى دهى كه وارد شوم با تو در زیر كساء؟
 
فَقالَ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا صاحِبَ حَوْضى
فرمود: بر تو باد سلام اى فرزندم و اى صاحب حوض من 
 
قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْكِساءِ
اذنت دادم، پس حسن با آن جناب بزیر كساء رفت
 
فَما كانَتْ اِلاّ ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحُسَیْنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكِ یا اُمّاهُ 
ساعتى نگذشت كه فرزندم حسین وارد شد و گفت: سلام بر تو اى مادر 
 
فَقُلْتُ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا قُرَّةَ عَیْنى وَثَمَرَةَ فُؤادى 
گفتم: بر تو باد سلام اى فرزند من و اى نور دیده ام و میوه دلم 
 
فَقالَ لى یا اُمّاهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَیِّبَةً كَاَنَّها رائِحَةُ جَدّى رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ
فرمود: مادر جان من در نزد تو بوى خوشى استشمام مى كنم گویا بوى جدم رسول خدا (ص) است
 
فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّكَ وَاَخاكَ تَحْتَ الْكِساءِ
گفتم آرى همانا جد تو و برادرت در زیر كساء هستند
 
فَدَنَى الْحُسَیْنُ نَحْوَ الْكِساءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا جَدّاهُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ
حسین نزدیك كساء رفته گفت: سلام بر تو اى جد بزرگوار، سلام بر تو اى كسى كه خدا او را برگزید 
 
اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُما تَحْتَ الْكِساءِ
آیا به من اذن مى دهى كه داخل شوم با شما در زیر كساء
 
فَقالَ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا شافِعَ اُمَّتى
فرمود: و بر تو باد سلام اى فرزندم و اى شفاعت كننده امتم
 
قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ مَعَهُما تَحْتَ الْكِساءِ
به تو اذن دادم پس او نیز با آن دو در زیر كساء وارد شد
 
فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِكَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِبٍ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ 
در این هنگام ابوالحسن على بن ابی طالب وارد شد و فرمود سلام بر تو اى دختر رسول خدا 
 
فَقُلْتُ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا اَبَا الْحَسَنِ وَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ 
گفتم: و بر تو باد سلام اى ابا الحسن و اى امیر مؤمنان 
 
فَقالَ یا فاطِمَةُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَیِّبَةً كَاَنَّها رائِحَةُ اَخى وَابْنِ عَمّى رَسُولِ اللّهِ
فرمود: اى فاطمه من بوى خوشى نزد تو استشمام مى كنم گویا بوى برادرم و پسر عمویم رسول خدا است
 
 فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ وَلَدَیْكَ تَحْتَ الْكِساءِ
 گفتم: آرى این او است كه با دو فرزندت در زیر كساء هستند
 
فَاَقْبَلَ عَلِىُّ نَحْوَ الْكِساءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا رَسُولَ اللّهِ
پس على نیز بطرف كساء رفت و گفت سلام بر تو اى رسول خدا
 
اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِساءِ
آیا اذن مى دهى كه من نیز با شما در زیر كساء باشم؟
 
قالَ لَهُ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا اَخى یا وَصِیّى وَخَلیفَتى وَصاحِبَ لِوائى
رسول خدا به او فرمود: و بر تو باد سلام اى برادر من و اى وصى و خلیفه و پرچمدار
 
قَدْ اَذِنْتُ لَكَ، فَدَخَلَ عَلِىٌّ تَحْتَ الْكِساءِ
من به تو اذن دادم، پس على نیز وارد در زیر كساء شد
 
ثُمَّ اَتَیْتُ نَحْوَ الْكِساءِ وَقُلْتُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللّهِ
در این هنگام من نیز بطرف كساء رفتم و عرض كردم سلام بر تو اى پدرجان اى رسول خدا
 
اَتَاْذَنُ لى اَن اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِساءِ
آیا به من هم اذن مى دهى كه با شما در زیر كساء باشم؟
 
قالَ وَعَلَیْكِ السَّلامُ یا بِنْتى وَیا بَضْعَتى قَدْ اَذِنْتُ لَكِ فَدَخَلْتُ تَحْتَ الْكِساءِ
فرمود: و بر تو باد سلام اى دخترم و اى پاره تنم به تو هم اذن دادم، پس من نیز به زیر كساء رفتم
 
فَلَمَّا اكْتَمَلْنا جَمیعاً تَحْتَ الْكِساءِ اَخَذَ اَبى رَسُولُ اللّهِ بِطَرَفَىِ الْكِساءِ
و چون همگى در زیر كساء جمع شدیم پدرم رسول خدا دو طرف كساء را گرفت
 
وَ اَوْمَئَ بِیَدِهِ الْیُمْنى اِلَى السَّماءِ وَقالَ
و با دست راست بسوى آسمان اشاره كرد و فرمود:
 
اَللّهُمَّ اِنَّ هؤُلاءِ اَهْلُ بَیْتى وَخَاصَّتى وَحَامَّتى لَحْمُهُمْ لَحْمى وَ دَمُهُمْ دَمى
خدایا اینانند خاندان من و خواص و نزدیكانم گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است
 
یُؤْلِمُنى ما یُؤْلِمُهُمْ وَیَحْزُنُنى ما یَحْزُنُهُمْ
مى آزارد مرا هرچه ایشان را بیازارد و به اندوه مى اندازد مرا هرچه ایشان را به اندوه در آورد
 
اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَهُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ
من در جنگم با هر كه با ایشان بجنگد و در صلحم با هر كه با ایشان درصلح است 
 
وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُمْ وَمُحِبٌّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ
و دشمنم با هركس كه با ایشان دشمنى كند و دوستم با هر كس كه ایشان را دوست دارد
 
اِنَّهُمْ مِنّى وَأنَا مِنْهُمْ فَاجْعَلْ صَلَواتِكَ وَبَرَکاتِكَ وَرَحْمَتَكَ وَغُفْرانَكَ وَرِضْوانَكَ عَلَىَّ وَعَلَیْهِمْ 
اینان از منند و من از ایشانم پس بفرست درودهاى خود و بركتهایت و مهرت و آمرزشت و خوشنودیت را بر من و بر ایشان 
 
وَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهیراً
و دور كن از ایشان پلیدى را و پاكیزه شان كن بخوبى
 
فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یا مَلائِكَتى وَ یا سُكّانَ سَماواتى
پس خداى عزوجل فرمود: اى فرشتگان من و اى ساكنان آسمانهایم
 
اِنّى ما خَلَقْتُ سَماءً مَبْنِیَّةً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّةً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضِیئَةً
براستى كه من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان
 
وَلا فَلَكاً یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرى وَلا فُلْكاً یَسْرى اِلاّ فى مَحَبَّةِ هؤُلاءِ الْخَمْسَةِ الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْكِساءِ 
و نه فلك چرخان و نه دریاى روان و نه كشتى در جریان را مگر بخاطر دوستى این پنج تن، اینان كه در زیر كسایند 
 
فَقالَ الاَمینُ جِبْرائیلُ یا رَبِّ وَمَنْ تَحْتَ الْكِساءِ
پس جبرئیل امین عرض كرد: پروردگارا كیانند در زیر كساء؟
 
فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ، هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها
خداى عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و اركان رسالتند. آنان فاطمه است و پدرش و شوهر و دو فرزندش
 
فَقالَ جِبْرائیلُ یا رَبِّ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَهْبِطَ اِلَى الاَرْضِ لِاَكُونَ مَعَهُمْ سادِساً
جبرئیل عرض كرد: پروردگارا آیا به من هم اذن مى دهى كه به زمین فرود آیم تا ششمین آنها باشم
 
فَقالَ اللَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَهَبَطَ الأمینُ جِبْرائیلُ
خدا فرمود: آرى به تو اذن دادم، پس جبرئیل امین به زمین آمد
 
وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا رَسُولَ اللَّهِ الْعَلِىُّ الأعْلى یُقْرِئُكَ السَّلامَ وَیَخُصُّكَ بِالتَّحِیَّةِ وَالاِكْرامِ 
و گفت: سلام بر تو اى رسول خدا، (پروردگار) علىّ اعلى سلامت مى رساند و تو را به تحیت و اكرام مخصوص داشته 
 
وَیَقُولُ لَكَ وَعِزَّتى وَجَلالى اِنّى ما خَلَقْتُ سَماءً مَبْنِیَّةً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّةً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضیئَةً
و مى فرماید: به عزت و جلالم سوگند كه من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان
 
وَلا فَلَكاً یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرى وَلا فُلْكاً یَسْرى اِلّا لِاَجْلِكُمْ وَمَحَبَّتِكُمْ
و نه فلك چرخان و نه دریاى روان و نه كشتى در جریان را مگر براى خاطر شما و محبت و دوستى شما
 
وَقَدْ اَذِنَ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَكُمْ فَهَلْ تَاْذَنُ لى یا رَسُولَ اللَّهِ
و به من نیز اذن داده است كه با شما در زیر كساء باشم پس آیا تو هم اى رسول خدا اذنم مى دهى؟
 
فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا اَمینَ وَحْىِ اللَّهِ
رسول خدا (ص) فرمود و بر تو باد سلام اى امین وحى خدا
 
اِنَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ جِبْرائیلُ مَعَنا تَحْتَ الْكِساءِ
آرى به تو هم اذن دادم، پس جبرئیل با ما وارد در زیر كساء شد
 
فَقالَ لِاَبى اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحى اِلَیْكُمْ یَقُولُ «اِنَّما یُریدُ اللَّهُ  لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهیراً»
و به پدرم گفت: همانا خداوند بسوى شما وحى كرده و مى فرماید: «حقیقت این است كه خدا مى خواهد پلیدى را از شما خاندان ببرد و پاكیزه كند شما را پاكیزگى كامل»
 
فَقالَ عَلِىٌّ لِاَبى یا رَسُولَ اللَّهِ اَخْبِرْنى ما لِجُلُوسِنا هذا تَحْتَ الْكِساءِ مِنَ الْفَضْلِ عِنْدَ اللَّهِ
على علیه السلام به پدرم گفت: اى رسول خدا به من بگو این جلوس (و نشستن) ما در زیر كساء چه فضیلتى (و چه شرافتى) نزد خدا دارد؟
 
فَقالَ النَّبِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَةِ نَجِیّاً
پیغمبر(ص) فرمود: سوگند بدان خدائى كه مرا به حق به پیامبرى برانگیخت و به رسالت و نجات دادن (خلق) برگزید
 
ما ذُكِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَرْضِ
 كه ذكر نشود این خبر (و سرگذشت) ما در انجمن و محفلى از محافل مردم زمین
 
وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شَیعَتِنا وَمُحِبّینا اِلاّ وَنَزَلَتْ عَلَیْهِمُ الرَّحْمَةُ
كه در آن گروهى از شیعیان و دوستان ما باشند جز آنكه نازل شود بر ایشان رحمت (حق)
 
وَحَفَّتْ بِهِمُ الْمَلائِكَةُ وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلى اَنْ یَتَفَرَّقُوا
و فرا گیرند ایشان را فرشتگان و براى آنها آمرزش خواهند تا آنگاه كه از دور هم پراكنده شوند،
 
فَقالَ عَلِىٌّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَ فازَ شیعَتُنا وَرَبِّ الْكَعْبَةِ
على (كه این فضیلت را شنید) فرمود: با این ترتیب به خدا سوگند ما رستگار شدیم و سوگند به پروردگار كعبه كه شیعیان ما نیز رستگار شدند
 
فَقالَ النَّبِىُّ ثانِیاً یا عَلِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَةِ نَجِیّاً
دوباره پیغمبر فرمود: اى على سوگند بدانكه مرا بحق به نبوت برانگیخت و به رسالت و نجات دادن (خلق) برگزید
 
ما ذُكِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَرْضِ
ذكر نشود این خبر (و سرگذشت) ما در انجمن و محفلى از محافل مردم زمین
 
وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شیعَتِنا وَمُحِبّینا وَفیهِمْ مَهْمُومٌ اِلّا وَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ
كه در آن گروهى از شیعیان و دوستان ما باشند و در میان آنها اندوهناكى باشد جز آنكه خدا اندوهش را برطرف كند
 
وَلا مَغْمُومٌ اِلاّ وَكَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ وَلا طالِبُ حاجَةٍ اِلاّ وَقَضَى اللّهُ حاجَتَهُ
و نه غمناكى جز آنكه خدا غمش را بگشاید و نه حاجتخواهى باشد جز آنكه خدا حاجتش را برآورد
 
فَقالَ عَلِىٌّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا وَكَذلِكَ شیعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِى الدُّنْیا وَالآخِرَةِ وَرَبِّ الْكَعْبَة.
على گفت: بدین ترتیب به خدا سوگند ما كامیاب و سعادتمند شدیم و هم چنین سوگند به خدای کعبه که شیعیان ما نیز در دنیا و آخرت رستگار و سعادتمند شدند.

ترجمه انگلیسی حدیث کساء(Hadith Kisa)

In the name of Allah, the All-Merciful, the All-Compassionate

Fatimatuz-Zahra, the daughter of the Prophet, peace be on them, is to have thus related ( an event ) :
My father, the Prophet of Allah, came to my house one day and said to me : ” Peace be on you, Fatimah “
I replied : ” And upon you be peace “
Then he said : ” I feel weakness in my body “
I said : ” Allah protects you from weakness, father “
He said : ” Fatimah, please bring Yemeni cloak and cover me with it “
So, I brought the Yemeni cloak and covered him with it.
Then, I looked at him and saw that his face was shining like a full moon with its glory and splendor After a while, my son Hasan came in and said : ” Peace be on you, mother “
I replied : ” And upon you peace, O light of my eyes, and the delight of my heart “
He then said : ” Mother! I smell a fragrance so sweet and so pure as that of my grandfather, the Prophet of Allah “
I replied : ” Yes. Your grandfather is lying underneath the cloak “
Hasan went near the cloak and said : ” Peace be on you, my grandfather, the Prophet of Allah; May I enter the cloak with you? “
He replied : ” And upon you peace, my son and the master of my fountain ( Kauthar ), you are given the permission to enter “
So, Hasan entered the cloak with him. After a while, my Husain came in and said : ” Peace be on you, mother “
I replied : ” And upon you peace, O light of my eyes, and the delight of my heart “
He then said : ” Mother! I smell a sweet fragrance like that of my grandfather, the Prophet of Allah “
I replied : ” Yes. Your grandfather and your brother are lying underneath the cloak “
Husain stepped towards the cloak and said : ” Peace be on you, my grandfather, the Chosen of Allah; May I enter the cloak with you? “
He replied : ” And upon you peace, my son and interceder of my followers, you are given the permission to enter “
So, Husain entered the cloak with them. After a while, Abul Hasan, Ali bin Abi Talib came in and said : ” Peace be on you, O daughter of the Prophet of Allah “
I replied : ” And upon you peace, O father of Hasan, and the Commander of the faithful “
He then said : ” Fatimah! I smell a sweet fragrance like that of my brother, ( my cousin ), the Prophet of Allah “
I replied : ” Yes. He is underneath the cloak with your two sons “
So, Ali went near the cloak and said : ” Peace be on you, Prophet of Allah; May I enter the cloak with you? “
He replied : ” And upon you peace, my brother, my legatee, my successor, and my standard bearer, you are given the permission to enter “
So, Ali entered the cloak with them. Then I stepped forward and said : ” Peace be on you, my father, O Prophet of Allah; May I enter the cloak with you? “
He replied : ” And upon you peace, my daughter, O part of my self; you are given the permission to enter “
So, I entered the cloak with them.
Getting together underneath the cloak, my father, the Prophet of Allah, held the two ends of the cloak and raised his right hand towards the heavens and prayed :
“O Allah, these are the people of my Household ( Ahlul-Bayt ). They are my confidants and my supporters.
Their flesh is my flesh and their blood is my blood.
Whoever hurts them, hurts me too.
Whoever displeases them, displeased me too.
I am at war with those at war with them.
I am at peace with those at peace with them. I am the enemies of their enemies and
I am the friend of their friends.
They are from me and I am from them.
O Allah! Bestow Your Blessings, Benevolence, Forgiveness and Your pleasure upon me and upon them. And remove impurity from them and keep them thoroughly pure “
Then the Lord, Almighty Allah said :
” O My angles! O Residents of My Heavens, verily, I have not created the erected Sky, the stretched earth, the illuminated moon, the bright sun, the rotating planets, the flowing seas and the sailing ships, but for the love of these Five lying underneath the cloak “
Gabriel, the trusted angle, asked : ” Who are under the cloak ? ” The Almighty answered : ” They are the Household of the Prophet and the assets of Prophethood. They are : Fatimah, his daughter, her husband and her two sons “
Gabriel said : ” O Lord, May I fly to earth to be the sixth of them? “
Allah replied : ” Yes. You are given the permission “
Gabriel, the trusted, landed near them and said : ” Peace be on you, O Prophet of Allah. The All-Highest conveys His peace on you and His greetings and says:
” By My Honor and Glory, O My angles! O Residents of My Heavens, verily, I have not created the erected Sky, the stretched earth, the illuminated moon, the bright sun, the rotating planets, the flowing seas and the sailing ships, but for your sake and love “God has given me permission to enter the cloak with you. May I join you, O Prophet of Allah? “
The Prophet replied : ” And peace be on you, O trusted bearer of Allah’s Revelations! you are granted the permission “
So, Gabriel entered the cloak with us and said to my father : ” Allah sends His Revelations to you
” Verily Allah’s desire is to remove blemish from you, O People of Household ( Ahlul-Bayt ) and purify you with a perfect purification “
Then Ali said to my father : ” O Prophet of Allah, tell me what significance has Allah given for getting together underneath this cloak ? “
The Prophet replied : ” By Him who rightfully appointed me a Prophet and chose me a Messenger for the salvation of the mankind. whenever and wherever and assembly of our followers and friends mention this event,
Allah will bestow on them His Blessings and Mercy;
angles will encircle them asking Allah the remission of their sins until the assembly disperse
So Ali said : ” Verily, by the Lord of Kabaa! we and our followers are the winners “
Then my father replied : ” By Him who rightfully appointed me a Prophet and chose me a Messenger for the salvation of the mankind,
whenever and wherever an assembly of our followers and friends mentions this event,
there shall remain none grieved but Allah will remove his grief, there shall remain none distressed but Allah will dispel his distress,
there shall remain none wish-seeker but Allah will grant his wish.
All happily said : ” Verily, by the Lord of Kabaa! we and our followers are the winners and the blessed, in this world and the next

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

بیشتر بخوانید