When Emma falls in love, she paces the floorوقتی اما عاشق میشه، چپ و راست قدم میزنه Closes the blinds and locks the doorپرده ها رو میکشه و در رو قفل میکنه When Emma falls ادامه مطلب
We used to walk along the street ما قبلا در امتداد خیابون با هم قدم میزدیم When the porch lights were shining bright وقتی چراغ های ایوان به روشنی میدرخشیدند Before I had somewhere to ادامه مطلب
Down the block, there’s an antique shopپایین بلوک، یه مغازه عتیقه فروشی هست And something in my head said, “Stop,” so I walked inو یه چیزی تو سرم گفت، «بمون» پس من واردش شدم On ادامه مطلب
I am not the kind of girlمن از اون دخترایی نیستم که Who should be rudely barging inبا پروگری و بدون اجازه وارد بشم On a white veil occasionبا یک نقاب سفید But you are ادامه مطلب
The way you move is like a full on rainstormجوری که تو راه میری بادو باران شدید به پا میکنی And I’m a house of cardsو من خانه پوشالی هستم You’re the kind of recklessتو ادامه مطلب
Looking at it now حالا که بهش نگاه میکنم It all seems so simple همه چیز خیلی ساده به نظر میاد We were lying on your couch ما روی تخت تو دراز کشیده بودیم I ادامه مطلب
Elevator buttons and morning air دکمه های آسانسور و نسیم صبحگاهی Strangers’ silence makes me want to take the stairs سکوت عجیبه اینجا منو وادار کرد از پله ها برم بالا If you were here, ادامه مطلب
Once, I had an empire in a golden ageیک بار در دوران طلایی امپراطوری داشتم I was held up so high, I used to be greatمن آن قدر بالا نگه داشته شده بودم، قبلا عالی ادامه مطلب
We’re all bored, we’re all so tired of everything ما هممون بی حوصله شدیم، هممون از همه چیز خسته ایم We wait for trains that just aren’t coming ما در انتظار قطارهایی موندیم که هیچوقت ادامه مطلب
Ah-ah, ah-ahAh-ah, ah-ahاه اه اه اههههه You were in college, working part-time, waiting tablesتو دانشجو بودی و همینطور پاره وقت به عنوان پیشخدمت کار میکردی Left a small town and never looked backشهر کوچیکتونو ترک ادامه مطلب