گمنام Anonymous من یک گذشته از جان I’m a devoted, بی نام و بی نشانم (and) a nameless یک بی قرار عاشق (I’m) an agog, گم کرده آشیانم who lost his way home فریاد عاشقانه ادامه مطلب
دیوانه تر شدم I’ve Become Crazier گفتم ببینمت شاید که از سرم دیوانگی رود I said, if I see you, maybe insanity will leave my mind گفتم ببینمت شاید که از سرم دیوانگی رود I ادامه مطلب
خدا را میشناسم I Know God نه از افسانه میترسم نه از شیطان I’m not afraid of fables nor of the devil نه از کفر و نه از ایمان Not of disbelief nor of faith ادامه مطلب
کدخدا Chief کدخدایی که گمان کرده خدای ده ماست (×۲) A Chief (mayor or elder) who assumes he is the God of our village (×2) کدخدا نیست، خدا نیست، بلای ده ماست (×۲) Is not ادامه مطلب