I let every thought thread a weft of yarn
اجازه دادم تمام افكارم تبدیل به الیاف بشه
Weaving through the warps, a tapestry of us
و تار و پود یک پارچه گل كارى شده از ما را بسازه
If I make my arms, the home you seek
اگه آغوشم رو خانهای کنم که همیشه دنبالش بودی
If I sway my brush, would I capture thee?
اگه قلمم رو به حرکت در آورم، مى تونم تو رو تسخیر کنم؟
If I hang your scars in a gallery
اگه (جای) زخماتو تو یه گالری آویزون کنم
As a work of artistry
به عنوان یک اثر هنری
May I clear your slate and wipe your conscience
باشد که اشتباهات گذشته ات زو از وجدان بیدارت پاک کنم
Lay it on another shelf
و روی قفسهى دیگه ای بذارم
I′ll be anything you ever ask
هرچیزی که بخواهی مى شوم
I’ll take your memories upon myself
بار خاطراتت رو به دوش مى كشم
If you keep my thoughts and thieve my wisdom
اگه بصیرت و افکار منو بدزدی و برای خودت نگه داری
I will find another shell
كالبد دیگه ای پیدا می کنم
I don′t ever want to be the selfish reason
من نمی خوام هیچ وقت خودخواه باشم
You don’t ever find yourself
که تو هرگز خودت رو پیدا نکنی
I felt every thought claw the strands apart
احساس کردم تمام افکارم تار و پود رو از هم گسیخت
Weaving into knots, a travesty of us
از آنها گره اى ساخت، و از آن پارچه ى زیبا تنها یک نماى ناپسند باقی موند
If I stay my arms, and I pull your sleeve
اگه بازوانم رو پایین نیاورم و آستین لباست رو بکِشم
If I snap my brush, would you trust in me?
اگر با قلمم ضربه بزنم، به من اعتماد مى کنی؟
If I trace your scars with the broken piece
اگه زخماتو ردیابی کنم، با قطعه های شکسته
As a work of artistry
به عنوان یک اثر هنری
May I clear your slate and wipe your conscience
باشد که اشتباهات گذشته ات زو از وجدان بیدارت پاک کنم
Lay it on another shelf
و روی قفسهى دیگه ای بذارم
I′ll be anything you ever ask
هرچیزی که بخواهی مى شوم
I’ll take your memories upon myself
بار خاطراتت رو به دوش مى كشم
If you keep my thoughts and thieve my wisdom
اگه بصیرت و افکار منو بدزدی و برای خودت نگه داری
I will find another shell
كالبد دیگه ای پیدا می کنم
I don′t ever want to be the selfish reason
من نمی خوام هیچ وقت خودخواه باشم
You don’t ever find yourself
که تو هرگز خودت رو پیدا نکنی
Watching the needle thread through every pore
تماشا می کنم چگونه نخ و سوزن از داخل هر سوراخ پارچه عبور مى کند
She told me shading made everything more
او به من گفت ترکیب رنگ ها همه چیز را
Beautiful, but I don′t see it at all
قشنگه ولی من اصلا نمیبینمش
I’m more deranged than before
اکنون بیشتر از گذشته رنجیده شدم
Standing in paints as it pools on the ground
در میان رنگ های جاری بر زمین ایستاده ام
Colours of empathy blending with doubt
رنگ هایی از جنس همدلى که با تردید آمیخته شده
Witnessing everything melting around
مى بینم چگونه همه چیز در اطرافم فرو مى پاشد
Until I drown
تا زمانى که غرق بشوم
May I clear your slate and wipe your conscience
باشد که اشتباهات گذشته ات زو از وجدان بیدارت پاک کنم
Lay it on another shelf
و روی قفسهى دیگه ای بذارم
I′ll be anything you ever ask
هرچیزی که بخواهی مى شوم
I’ll take your memories upon myself
بار خاطراتت رو به دوش مى كشم
If you keep my thoughts and thieve my wisdom
اگه بصیرت و افکار منو بدزدی و برای خودت نگه داری
I will find another shell
كالبد دیگه ای پیدا می کنم
I don′t ever want to be the selfish reason
من نمی خوام هیچ وقت خودخواه باشم
You don’t ever find yourself
که تو هرگز خودت رو پیدا نکنی
May I clear your slate and wipe your conscience
باشد که اشتباهات گذشته ات رو از وجدان بیدارت پاک کنم
Lay it on another shelf
و روی قفسهى دیگرى بذارم
I’ll be anything you ever ask
هرچیزی که بخواهی مى شوم
I′ll take your memories upon myself
بار خاطراتت رو به دوش مى كشم
If you keep my thoughts and thieve my wisdom
اگر بصیرت و افکار منو بدزدی و برای خودت نگه داری
I will find another shell
كالبد دیگه ای پیدا می کنم
I don′t ever want to be the selfish reason
من نمی خوام هیچ وقت خودخواه باشم
You don’t ever find yourself
که تو هرگز خودت رو پیدا نکنی
نظرات کاربران