Y’a quelque chose de la vie
از زندگی چیزی هست
Dans tes yeux qui rient
درون چشمانت که میخندند
Y’a cette petite flamme qui crie
شعله کوچکی هست که فریاد میزند
Qui brûle et qui brille
شعله ای که میسوزد و می درخشد
Juste un regard pour comprendre
یک نگاه کافی است برای فهمیدن اینکه
Que c’est dans tes yeux
در چشمان توست
Que j’me sens le mieux
که من بهترین احساس را دارم
Juste un sourire pour te dire
فقط یک لبخند کافی است برای اینکه به تو بگویم
Que j’ai besoin de toi
به تو نیاز دارم
Reste et regarde moi
بمان و نگاهم کن
Y’a quelque chose du Bonheur
از خوشبختی چیزی هست
Dans ta voix qui vibre
درون صدایت که میلرزد
La réponse de mon Coeur
پاسخ قلبم
C’est qu’il se sent libre
این است که احساس آزادی میکند
Libre d’être moi quand
من آزادم که خودم باشم
Tu m’serre dans tes bras
وقتی مرا تنگ در آغوشت می فشاری
Libre de vivre un amour qui m’apprend tous les jours
من آزادم عشقی را تجربه کنم که هر روز چیزی به من می آموزد
Quand j’suis loin de toi, J’pense à toi
زمانی که از تو دور هستم، به تو فکر میکنم
A ta p’tite flamme, à tes yeux
به شعله کوچکِ چشمانت
Et je me sens mieux
و احساس بهتری دارم
Quand j’suis loin de toi, J’pense à toi
زمانی که از تو دور هستم، به تو فکر میکنم
A ta p’tite flamme, à tes yeux
به شعله کوچکِ چشمانت
Et je me sens deux
و احساس میکنم دو نفرم
Y’a quelque chose d’universelle
چیزی جهانی
Dans notre histoire
در داستان ما وجود دارد
Une petite étincelle
یک جرقه کوچک
Pour bien plus qu’un soir
که به بیش از یک شب تعلق دارد
Est-ce que tu veux me donner ta main ?
میخواهی دستت را به من بدهی ؟
Pour tout l’temps qu’on s’ra bien ?
برای همیشه! برای اینکه حالمان خوب باشد
Est-ce que tu veux partager mon chemin ?
میخواهی مسیر زندگی را با من شریک شوی ؟
Moi j’dis oui pour le tien
من قبول میکنم که در مسیر زندگیت همراهت باشم
نظرات کاربران