مجله علمی تفریحی بیبیس
0

دانلود آهنگ “انسانم آرزوست” از علیرضا عصار با ترجمه انگلیسی

بازدید 805

انسانم آرزوست

I Desire A Man


بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست

Show thy face, for I desire the orchard and the rose-garden;

بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

Open thy lips, for I desire sugar in plenty.

ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر

O sun, show forth thy face from the veil of cloud,

کان چهره ی مشعشع تابانم آرزوست

For I desire that radiant glowing countenance.

گفتی به ناز بیش مرنجان مرا برو

‘Vex me no more,’ thou saidst capriciously, ‘begone!’

آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست

I desire that saying of thine, ‘Vex me no more.’

آن دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست

And thy bidding off with’ Depart, he is not at home,’

آن ناز و باز و تندی دربانم آرزوست

And the airs and pride and harshness of the door-keeper I desire.

زین همرهان سست عناصر دلم گرفت

My heart is weary of these weak-spirited companions ;

شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

I desire the Lion of God (Ali) and Rustam, son of Zal.

زین خلق پر شکایت گریان شدم ملول

Of this folk I am full of complaint, weeping and weary ;

آن های و هوی و نعره ی مستانم آرزوست

I desire the drunkards’ wailing and lamentation.

والله که شهر بی تو مرا حبس می شود

By God, without thee the city is a prison to me,

آوارگی کوه و بیابانم آرزوست

O’er mountain and desert I desire to wander.

یک دست جام باده و یک دست زلف یار

In one hand a wine-cup and in one hand a curl of the Beloved:

رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست

Such a dance in the midst of the market-place is my desire.

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر

Yesterday the Master with a lantern was roaming about the city ,

کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

Crying, ‘I am tired of devil and beast, I desire a man.’

گفتند یافت می نشود گشته ایم ما

They said, ‘He is not to be found, we have sought Him long.’

گفت آنچه یافت می نشود آنم آرزوست

A thing which is not to be found-that is my desire.

والله که شهر بی تو مرا حبس می شود

By God, without thee the city is a prison to me,

آوارگی کوه و بیابانم آرزوست

Oer mountain and desert I desire to wander.

یک دست جام باده و یک دست زلف یار

In one hand a wine-cup and in one hand a curl of the Beloved:

رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست

Such a dance in the midst of the market-place is my desire.

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر

Yesterday the Master with a lantern was roaming about the city ,

کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

Crying, ‘I am tired of devil and beast, I desire a man.’

گفتند یافت می نشود گشته ایم ما

They said, ‘He is not to be found, we have sought Him long.’

گفت آنچه یافت می نشود آنم آرزوست

A thing which is not to be found-that is my desire.

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

بیشتر بخوانید