He said I was in my early forties
گفت: تازه در اوایل چهل سالگی بودم
With a lot of life before me
هنوز یک عمر پیش رو داشتم
When a moment came that stopped me on a dime
ولی ناگهان ورق برگشت و در مسیر زندگی متوقف شدم
I spent most of the next days, looking at the x-rays
روزهای زیادی را با نگاه کردن به عکسهای رادیولوژی سپری کردم
Talking bout the options and talking bout sweet time
در مورد راههای چاره و زمان باقی مانده ی پر ارزش صحبت کردم
I asked him when it sank in
از او پرسیدم آنزمان که این خبر آمد
That this might really be the real end
احتمالا مثل پایان دنیا بوده است
How’s it hit ‘cha when you get that kind of news
چقدر ضربه خوردی وقتی چنین خبری شنیدی؟
Man, what’d ya do?
مرد! چه کار کردی؟!
And he said
و او گفت:
I went skydiving
به پرش از صخره رفتم
I went rocky mountain climbing
به کوهنوردی پرداختم
I went two point seven seconds on a bull named Fu Man Chu
دقیقا دو و هفت دهم ثانیه روی گاوی خشمگین به نام فومانچو دوام آوردم
And I loved deeper
و عمیق تر عشق ورزیدم
And I spoke sweeter
و خوشرو تر سخن گفتم
And I gave forgiveness I’d been denying’
کسانی را که نبخشیده بودم بخشیدم
And he said, Someday I hope you get the chance
و او گفت روزی امیدوارم این شانس را داشته باشی
To live like you were dying’
که طوری زندگی کنی که انگار به زودی خواهی مرد
He said, I was finally the husband
او گفت من سر انجام همسری بودم
That most the time I wasn’t
که قبلا نبودم
And I became a friend, a friend would like to have
و تبدیل به دوستی شدم که هرکسی دوست دارد داشته باشد
And all of a sudden going’ fishing’
ناگهان ماهیگیری برای من
Wasn’t such an imposition
دیگر یک عذاب نبود
And I went three times that year I lost my dad
و با پدرم آن سالی که مرد سه بار به ماهیگیری رفتیم
Well I, I finally read the good book
من… من سرانجام کتاب مقدس را خواندم!
And I took a good long hard look
و خوب در آن دقت کردم
At what I’d do if I could do it all again
و فکر کردم چه کارها که نمیکردم اگر فرصتی دوباره داشتم
And then
و آنگاه
I went skydiving
من به پرش از صخره پرداختم
I went rocky mountain climbing
کوهنوردی کردم
I went two point seven seconds on a bull named Fu Man Chu
دو و هفت ثانیه [در مراسم گاوبازی] روی گاوی به نام فومانچو دوام آوردم
And I loved deeper
و عمیق تر عشق ورزیدم
And I spoke sweeter
و نیکو تر سخن گفتم
And I gave forgiveness I’d been denying’
و کسانی را که با آنها قهر بودم بخشیدم
And he said, Someday I hope you get the chance
و او گفت :روزی امیدوارم این شانس را داشته باشی
To live like you were dying’
که طوری زندگی کنی که انگار به زودی خواهی مرد
Like tomorrow was a gift
انگار فردا یک هدیه ست
And ya got eternity to think about what to do with it
و تو باید تا ابد عمیقا فکر کنی تا تصمیم درستی بگیری که با این هدیه چه بکنی
What did you do with it?
تو با هدیه ات چه کردی؟
What did I do with it?
من با آن چه کردم؟
What would I do with it?
چه کاری میخواستم بکنم؟
Skydiving
پرش از صخره
I went rocky mountain climbing
من به کوهنوردی پرداختم
I went two point seven seconds on a bull named Fu Man Chu
دو و هفت دهم ثانیه روی گاوی به نام فومانچو سواری کردم
And I loved deeper
و عمیقتر عشق ورزیدم
And I spoke sweeter
و نیکو تر سخن گفتم
And I watched an eagle as it was flying’
و عقابی را تماشا کردم که پرواز می کرد
And he said, Someday I hope you get the chance
و او گفت روزی امیدوارم این شانس را داشته باشی
To live like you were dying
که طوری زندگی کنی که انگار در حال مرگ هستی…
To live like you were dying
To live like you were dying
To live like you were dying
To live like you were dying
نظرات کاربران