I felt the fire burning in my bloodحس میکردم آتیشی تو خونم روشن شده. And went from healing to fallingیه لحظه داشتم خوب میشدم، یه لحظه سقوط کردم. Before it all was goneقبل از اینکه ادامه مطلب
You promised a lifetime, but left in a momentگفتی تا آخر عمر کنارم میمونی، اما یهویی رفتی. I wonder if you even think about meحتی نمیدونم اصلاً به من فکر میکنی یا نه. Throw me ادامه مطلب
Ana neden sen geden yular aqlar nazli nazliمامان، چرا از وقتی رفتی حتی جادهها هم آهسته و با ناز و غم راه میرن؟ Yularin ustun de bitan gular goxar nazli nazliگلهایی که کنار جاده روئیدن، ادامه مطلب
It’s been so very long since Lady Luck kissed youخیلی وقته که «بانو شانس» لبش رو روی تو نزاشته. Still, you listen for her songولی هنوز دنبال آهنگش میگردی And pray that she missed youو ادامه مطلب
Sarışınım necə gözəl yaradıb səni yaradanای موطلایی من، آفرینگارت چقدر زیبا آفریده تو راSarışınım qaşına gözünə olmuşam heyranای موطلایی من، به ابرو و چشمانت شدهام شیفتهGünəşin rəngi var səndə güllərin ətri var səndəرنگ خورشید را ادامه مطلب
Ma main a besoin de ta main دستم به دستت احتیاج دارهPour parcourir la vieبرای طی کردن زندگی Et flâner en cheminو پرسه زدن تو مسیرش Mes yeux ont besoin de tes yeuxچشمام به چشمات ادامه مطلب
Je vous parle d’un tempsباهاتون درباره اون زمانی حرف میزنم Que les moins de vingt ans که اونایی که کمتر از بیست سال دارنNe peuvent pas connaîtreنمیتونن چیزی ازش بفهمن Montmartre en ce temps-làتو اون ادامه مطلب
J’habite seul avec maman تنها با مامانمDans un très vieil appartement تو یه آپارتمان خیلی قدیمی Rue Sarasate تو خیابون ” ساراسات” زندگی میکنمJ’ai pour me tenir compagnieبرای اینکه تنها نباشم Une tortue, deux canarisیه ادامه مطلب
Il n’aime qu’elle, et elle n’aime que luiاون پسره فقط عاشق اون دختره است، اون دختره هم فقط عاشق اون پسره استComme un manège entre ses brasمثل یه ” مری گو روند ” ( چرخ ادامه مطلب
Je connais un pays on dirait un jardinمن سرزمینی رو میشناسم که شبیه یه باغهJe peux y vivre nue sans avoir jamais froidبدون اینکه هرگز احساس سرما کنم میتونم توش برهنه زندگی کنمQuand j’y ferme ادامه مطلب