When did I become so numb?
کِی اینقدر بیحس شدم؟
When did I lose myself?
کِی خودم را از دست دادم؟
All the words that leave my tongue
تمام کلمههایی که از زبانم جاری میشوند،
Feel like they came from someone else
حس میشود که از کسی دیگرند. (کس دیگری آنها را گفتهاست.)
I’m paralyzed
من فلج شدهام.
Where are my feelings?
احساساتم کجایند؟
I no longer feel things
مدت طولانیست که چیزی را حس نکردم.
I know I should
میدانم که باید [حس کنم].
I’m paralyzed
من فلج شدهام.
Where is the real me?
منِ واقعی کجاست؟
I’m lost and it kills me inside
من گمشدهام و این مرا از درون میکُشد.
I’m paralyzed
من فلجشدهام.
When did I become so cold?
کِی اینقدر سرد شدم؟
When did I become ashamed? (oh)
کِی خجالت زده شدم؟
Where’s the person that I know?
کجاست آن شخصی که میشناختمش؟
They must have left
همهٔ آنها باید بروند.
They must have left
تمام آنها باید بروند،
With all my faith
با تمام اعتماد من.
I’m paralyzed
من فلج شدهام.
Where are my feelings
احساساتم کجایند؟
I no longer feel things
خیلی وقت است چیزی را حس نکردم.
I know I should
میدانم که باید [حس کنم].
I’m paralyzed
من فلجشدهام.
Where is the real me
منِ حقیقی کجاست؟
I’m lost and it kills me inside
من گم شدهام و این مرا از درون میکُشد.
I’m paralyzed
من فلج شدهام.
I’m paralyzed
من فلج شدهام.
I’m scared to live but I’m scared to die
من از زندهماندن میترسم و از مُردن هم.
And if life is pain then I buried mine
و اگر زندگانی درد است،من زندگیم را به خاک سپردهام،
a long time ago
خیلی وقت پیش؛
But it’s still alive
اما هنوز زندهاست.
And it’s taking over me where am I?
و آن مرا بیشتر از جایی که هستم میبرد؟
I wanna feel something, I’m numb inside
من میخواهم چیزی را حس کنم،من در درون بیحسام.
But I feel nothing, I wonder why
اما من هیچی حس نمیکنم.از خودم میپرسم به چه دلیل؟
And on the race of life time passes by
و در مسابقه زندگی زمان میگذرد.
Look
نگاه کن!
I sit back and I watch it
من عقب کشیدهام و نگاهشان میکنم.
hands in my pockets
[درحالیکه] دستهایم در جیبهایم [است].
Waves come crashing over me but I just watch ’em
امواج میآیند و از بالای من سقوط میکنند اما من فقط نگاهشان میکنم.
I just watch ’em
من فقط نگاهشان میکنم.
I’m under water but I feel like I’m on top of it
من زیر آبم اما احساس میکنم روی آنم.
I’m at the bottom and I don’t know what the problem is
من در ته آنم و نمیدانم مشکل چیست.
I’m in a box
من در یک جعبهام،
But I’m the one who locked me in
اما من کسی هستم که خودم را در آن زندانی کردهام.
Suffocating and I’m running out of oxygen
خفه میشوم و بدون اکسیژن به آخر میرسد.
I’m paralyzed
من فلج شدهام.
Where are my feelings?
احساساتم کجایند؟
I no longer feel things
دیگر چیزی را حس نمیکنم.
I know I should
میدانم که باید.
I’m paralyzed
من فلج شده ام.
Where is the real me?
منِ حقیقی کجاست؟
I’m lost and it kills me inside
من گمشدهام و این مرا از درون میکشد.
I’m paralyzed
من فلج شدهام.
(I‘m just so paralyzed)
(من فقط خیلی فلج شدهام.)
Where are my feelings?
احساساتم کجایند؟
(yeah, I’m just so paralyzed)
(آره،من فقط خیلی فلج شدهام.)
I no longer feel things
دیگر چیزی را حس نمیکنم.
(I have no feelings)
(من هیچ احساسی ندارم.)
I know I should
میدانم که باید [احساسی داشته باشم]
(oh how come I’m not moving why aren’t I moving ay yeah)
(اوه چطور شد که دیگر حرکت نمیکنم؟ چرا حرکت نمیکنم؟)
I’m paralyzed
من فلج شدهام.
Where is the real me?
من حقیقی کجاست؟
(where is the real me, where is the real me?)
(من حقیقی کجاست؟ من حقیقی کجاست؟ )
I’m lost and it kills me inside
من گمشدهام و این مرا از درون میکُشد.
(I‘m paralyzed, I’m paralyzed)
،من فلج شدهام من فلج شدهام
I’m paralyzed
من فلج شدهام.
(I’m paralyzed)
(من فلج شدهام.)
نظرات کاربران