سپید و سیاه
Black & White
شب سردی است و من افسرده
It’s a cold night and I’m depressed
راه دوری است و پایی خسته
It’s a long way and I’m exhausted
تیرگی هست و چراغی مرده
It’s dark and the lights are off
می کنم تنها از جاده عبور
I’m crossing the road by my self
دور ماندند زمن آدمها
Everyone has abandoned me
سایه ای از سر دیوار گذشت
A shadow crossed the wall
غمی افزود مرا بر غمها
It added to my sorrows
فکر تاریکی و این ویرانی
The thought of the darkness and the destruction
بی خبر آمد تا با دل من
came suddenly
قصه ها ساز کند پنهانی
to secretly write stories
نیست رنگی که بگوید با من
There’s no color to tell me
اندکی صبر سحر نزدیک است
that the dawn will come soon, hold on
هر دم این بانگ بر آرم از دل
I keep on shouting
وای این شب چقدر تاریک است
It’s such a dark night
خنده ای کو که به دل انگیزم
There’s no laughter to please me
قطره ای کو که به دریا ریزم
There’s no drop to be poured into the sea
صخره ای کو که بدان آویزم
There’s no mountain to hang on to
مثل اینست که شب نمناک است
It‘s just like the night is gloomy
دیگران را هم غم هست به دل
Other people have sorrows as well
غم من لیک غمی غمناک است
but mine is a sad sorrow
هر دم این بانگ بر آرم از دل
I keep on shouting
وای این شب چقدر تاریک است
It’s such a dark night
اندکی صبر سحر نزدیک است
The dawn will come soon, hold on
نظرات کاربران