- عنوان مجله: MASTERING UNCERTAINTY / How Great Founders, Entrepreneurs and Business Leaders Thrive in an Unpredictable World
- نویسنده: Matt Watkinson
- حوزه: عدم قطعیت
- سال انتشار: 2023
- تعداد صفحه: 229
- زبان اصلی: انگلیسی
- نوع فایل: pdf
- حجم فایل: 2.33 مگابایت
خاطرات دوران کودکی چیزهای خندهداری هستند. یادم میآید وقتی کوچک بودم در نقش پرچین در نمایشنامه مدرسه بازی کردم – پشت سر ایستادم، گهگاه برگهای دستمال کاغذیام را خشخش میکردم تا اثری دراماتیک داشته باشم – اما یادم نمیآید که از پلهها پایین افتادم و دستم را شکستم، اتفاقی که در اطراف رخ داد. همان زمان. من یک عکس دانه دانه از صحنه دیگری از دوران کودکی روی میزم دارم: من و برادرم لباس فضانورد به تن داشتیم و مانند احمق ها پوزخند می زدیم و چکمه های بارانی مان را در فویل پیچیده کرده بودیم. این را هم یادم نیست، اما ای کاش یادم میآمد. به نظر می رسد که ما در حال گذراندن زمان زندگی خود هستیم. خاطرات دوران نوجوانی ام نیز تکه تکه است، اما صحبتی با پدرم را به یاد می آورم که انگار دیروز اتفاق افتاده است. پدرم که یک مهندس با تحصیلات بود، مدیر فنی شرکتی بود که برای استودیوهای ضبط بلندگو می ساخت. همانطور که او یک نمونه اولیه را نشان داد، از من پرسیدم که چگونه به این طرح رسیده است و پاسخ او تأثیری غیرقابل حذف گذاشت: “شما با نحوه کار گوش ها شروع می کنید.” او توضیح داد که تسلط بر اصول اولیه در طراحی و مهندسی بسیار مهم بود. و استفاده از آنها به جای کپی کردن آنچه قبلا وجود داشت، دروازه نوآوری بود. دانستن اینکه منطق زیربنایی در جهان وجود دارد، اما در عین حال هیجان انگیز بود، اطمینان بخش بود. با این قوانین نامرئی تحت فرمان ما، من این حس را داشتم که هر چیزی ممکن است، جهان بینی ای که در بزرگسالی انجام دادم. من کارم را با طراحی وب سایت و نرم افزار شروع کردم. سپس، با افزایش تعداد کانالها – اپلیکیشنها، کیوسکها و پلتفرمهای رسانههای اجتماعی در کنار نمایشگاهها و مراکز تماس – متوجه شدم که به مشتریان کمک میکنم آنها را به یکدیگر متصل کنند تا تجربیات مشتری کاملی ایجاد کنند. من رشته ام را به طور کامل مطالعه کردم، اما احساس کردم چیزی از ادبیات گم شده است – مجموعه ای از اصول اولیه که به راحتی قابل درک و اعمال برای افزایش شانس موفقیت ما بود. تصمیم گرفتم خودم این شکاف مهم را پر کنم و به اولین کتابم با عنوان ده اصل پشت تجارب عالی مشتری منتهی شد. این کتاب برنده کتاب مدیریت سال CMI شد، برخی از شرکتها هزار نسخه در یک زمان سفارش دادند، و من از خوانندگانی در سراسر جهان شنیدهام که از این اصول ساده با موفقیت استفاده کردهاند. با این حال، برای تأثیری که روی شغلم داشتم، آماده نبودم. مشتریان به جای اینکه از آنها خواسته شود کاری را که یک دهه در تلاش برای تسلط بر آن گذرانده بودم انجام دهم – طراحی تجربیات محصول یا خدمات – اکنون من را به عنوان مشاوری می دیدند که می تواند آنها را در مورد مسائل استراتژیک تر راهنمایی کند. با شروع این مرحله جدید، مجذوب این شدم که چقدر مردم بدون اینکه ابتدا مشکل را تشخیص دهند مستقیماً به سراغ راه حل ها می روند. برای مثال، یکی از شرکتها، علیرغم صرف هزینههای سنگین برای تبلیغات، محصول جدیدی داشت که عملکرد ضعیفی داشت. آنها تصور میکردند که مشکل طراحی صفحات فرود وبسایت است، اما برای پرسیدن سؤالات اساسیتر از خود متوقف نشدند. آیا مردم واقعاً محصول را می خواستند؟ قیمتش درست بود؟ آیا تبلیغات به اندازه کافی خوب اجرا شد تا موثر باشد؟ آیا مردم این نوع محصول را با برند خود مرتبط میدانند؟ مقایسه با رقبا چگونه بود؟ آیا موانعی وجود داشت که مشتریان را از در نظر گرفتن آن باز داشت؟ هنگامی که من این طیف از احتمالات را در یک جلسه اولیه مطرح کردم، پاسخ ها شبیه به یک مسابقه شانه انداختن عجیب بود. هر چه افراد بالقوه بیشتری با من تماس می گرفتند، بیشتر متوجه می شدم که بسیاری از مردم تصور کمی از دلایل اصلی مشکلات خود دارند، یا اینکه باید توجه خود را برای رسیدن به جاه طلبی های رشد خود در کجا متمرکز کنند. آنها همچنین پیامدهای تصمیمات خود را فراتر از محیط اطراف خود در نظر نمی گرفتند – مجموعه مهارت یا بخش آنها افقی بود که نمی توانستند فراتر از آن ببینند. به نظر می رسد تعداد بسیار کمی کسب و کار خود را به عنوان یک کل به هم پیوسته در نظر می گیرند.
Childhood memories are funny things. I can remember starring as a hedge in the school play when I was little – standing at the back, occasionally rustling my tissue-paper leaves for dramatic effect – but don’t remember tumbling down the stairs and breaking my arm, which happened around the same time. I have a grainy photo of another childhood scene on my desk: my brother and I dressed as astronauts, grinning like idiots with our rain boots wrapped in tinfoil. I don’t remember this either, but I wish I did. It looks as though we’re having the time of our lives. Memories from my teenage years are also patchy, but I remember a conversation with my father as if it happened yesterday. An engineer by training, Dad was technical director of a company that made loudspeakers for recording studios. As he demonstrated a prototype, I asked how he’d arrived at the design and his response left an indelible impression: ‘You start with how the ears work.’ Mastering first principles was crucial when it came to design and engineering, he explained, and applying them rather than copying what already existed was the gateway to innovation. It was reassuring to know that there was an underlying logic to the world, but also exciting. With these invisible laws at our command, I had the sense that anything was possible, a worldview I carried into adulthood. I began my career designing websites and software. Then, as the number of channels proliferated – apps, kiosks and social media platforms alongside showrooms and contact centres – I found myself helping clients connect them to create complete customer experiences. I studied my field thoroughly, but felt that something was missing from the literature – a set of first principles that were easy to grasp and apply to increase our odds of success. I set out to fill this important gap myself, and it led to my first book, The Ten Principles Behind Great Customer Experiences. It won the CMI’s Management Book of the Year, some companies ordered a thousand copies at a time, and I’ve heard from readers worldwide who have used these simple principles successfully. I was, however, unprepared for the impact on my career. Rather than being asked to do the job I’d spent a decade attempting to master – designing product or service experiences – clients now saw me as a consultant who could advise them on more strategic matters. As I embarked on this new phase, I became fascinated by how often people leapt straight to solutions without first diagnosing the problem. One company, for example, had a new product that was underperforming, despite them spending heavily on advertising. They assumed the problem was the design of the website landing pages, but had not stopped to ask themselves more fundamental questions. Did people actually want the product? Was it correctly priced? Was the advertising executed well enough to be effective? Did people associate this kind of product with their brand? How did it compare with the competition? Were there adoption barriers that prevented customers from considering it? When I put forward this range of possibilities in an initial meeting, the responses resembled a bizarre shrugging competition. The more prospects that contacted me, the more I realised that many people had little idea of the root causes behind their problems, or where they should focus their attention to achieve their growth ambitions. They also didn’t consider the implications of their decisions beyond their immediate surroundings – their skillset or department was a horizon they couldn’t see beyond. Very few, it seemed, considered their business as an interconnected whole.
این کتاب را میتوانید از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید:
Download: MASTERING UNCERTAINTY
نظرات کاربران