I got caught in a storm and carried away
من در گردباد گیر افتادم و منو با خودش همراه کرد
I got turned, turned around
I got caught in a storm
منو چرخوند و چرخوند، در گردباد گیر افتادم
That’s what happened to me so I didn’t call
این چیزی بود که برام اتفاق افتاد واسه همینم بهت زنگ نزدم
And you didn’t see me for a while I was rising up
منو برای مدت ها ندیدی چون داشتم از جام بلند میشدم
Hitting the ground and breaking and breaking
زمین خوردم و شکستم و شکستم
I was caught in a storm Things were flying around
من در گردباد گیر افتادم؛ همه چی داشت تو هوا پرواز میکرد
And doors were slamming and windows were breaking
درها کوبیده میشدن و پنجره ها میشکستن
I couldn’t hear what you were saying
نمیتونستم بشنوم چی داشتی میگفتی
I was rising up Hitting the ground and breaking and breaking
داشتم از جام بلند میشدم؛ زمین خوردم و شکستم و شکستم
Rising up
داشتم از جام بلند میشدم
Rising up
داشتم از جام بلند میشدم
نظرات کاربران