Born in the heat of the desert
من در گرمای صحرا زاده شدم
My mother died givin’ me life
و مادرم به من جان داد و خود درگذشت
Deprived of the love of a father
محروم از عشق و محبت پدر بودم
Blamed for the loss of his wife
چرا که پدر خود را از فقدان همسرش ملامت میکرد
You know Lord I’ve been in a prison
خدا یا تو میدانی که من همیشه در یک زندان بوده ام
For something that I’ve never done
بخاطر گناهی که هر گز مرتکبش نشده ام
It’s been one hill after another
زندگی من تپه ای بود پس از تپه دیگر
And I’ve climbed them all one by one
که تک تک آنها را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته ام
Oh but this time Lord you gave me a mountain, Yeah
لیک اینبار خدایا کوهی بر سر راهم گذاشته ای
A mountain you know I may never climb
کوهی که هر گز نمی توانم بر فرازش صعود کنم
But it isn’t just a hill any longer
اما این دیگر همچون گذشته تپه ای نیست
You gave me a mountain this time
اینبار کوهی بر سر راهم گذاشته ای
My woman got tired of the heartaches
همسرم از دلشکستگیهای پی در پی خسته شد
Tired of the grief and the strife, oh Lord
خسته از غم و اندوه و کشمکش و ستیز
So tired of working for nothing
خسته از سعی بیهوده برای هیچ
Just tired of being my wife
حتی از همسر من بودن خسته بود
She took my one ray of sunshine
او تنها امید زندگی مرا با خود برد
She took my pride and my joy
او غرور و شادی مرا با خود برد
She took my reason for living
او دلیل زنده بودنم را باخود برد
She took my small baby boy
او پسر کوچکم را با خود برد
Yeah but this time Lord you gave me a mountain, Yeah
لیک اینبار خدایا کوهی بر سر راهم گذاشته ای آری
A mountain you know I may never climb
کوهی که هر گز نمی توانم بر فرازش صعود کنم
It isn’t just a hill any longer
این دیگر همچون گذشته تپه ای نیست
You gave me a mountain this time
اینبار کوهی بر سر راهم گذاشته ای
Yeah Lord, You gave me a mountain
آری خدایا ا کوهی بر سر راهم گذاشته ای
You gave me a mountain this time
خدایا اینبار کوهی بر سر راهم گذاشته ای
نظرات کاربران