I used the dead wood to make the fire rise
از چوب خشکیده استفاده کردم تا آتش را شعلهور کنم
The blood of innocence burning in the skies
خون معصومیت در آسمانها میسوزد
I filled my cup with the rising of the sea
فنجانم را با مد دریا پر کردم
And poured it out in an ocean of debris
و آن را در اقیانوسی از آوار ریختم
Oh, I’m swimming in the smoke of bridges I have burned
آه، من در دود پلهایی که سوزاندهام شناورم
So don’t apologize
پس عذرخواهی نکن
I’m losing what I don’t deserve
من دارم چیزی را از دست میدهم، که لیاقتش را ندارم
What I don’t deserve
چیزی که لیاقتش را ندارم
We held our breathe when the clouds began to form
هنگام شکل گرفتن ابرها، نفسمان را حبس کردیم
But you were lost in the beating of the storm
اما تو در طوفان گم شدی
And in the end, we were made to be apart
و در نهایت سرنوشتمان این است که از هم دور باشیم
In separate chambers of the human heart
در تالارهای مجزایی در قلب انسان
Oh, I’m swimming in the smoke of bridges I have burned
آه، من در دود پلهایی که سوزاندهام شناورم
So don’t apologize
پس عذرخواهی نکن
I’m losing what I don’t deserve
من دارم چیزی را از دست میدهم، که لیاقتش را ندارم
It’s in the blackened bones of bridges I have burned
در استخوانهای سیاه و سوختهی پلهایی که سوزاندهام، است
So don’t apologize
پس عذرخواهی نکن
I’m losing what I don’t deserve
من دارم چیزی را از دست میدهم، که لیاقتش را ندارم
What I don’t deserve
چیزی که لیاقتش را ندارم
I’m swimming in the smoke of bridges I have burned
آه، من در دود پلهایی که سوزاندهام شناورم
So don’t apologize
پس عذرخواهی نکن
I’m losing what I don’t deserve
من دارم چیزی را از دست میدهم، که لیاقتش را ندارم
The blame is mine alone for bridges I have burned
تنها تقصیر بر گردن من است، به خاطر پلهایی که سوزاندهام
So don’t apologize
پس عذرخواهی نکن
I’m losing what I don’t deserve
من دارم چیزی را از دست میدهم، که لیاقتش را ندارم
What I don’t deserve
چیزی که لیاقتش را ندارم
I used the dead wood to make the fire rise
از چوب خشکیده استفاده کردم تا آتش را شعلهور کنم
The blood of innocence burning in the skies
خون معصومیت در آسمانها میسوزد
نظرات کاربران