I was lost in the dark
من در تاریکی گم شده بودم
And the fear was in my heart
و هراسی در دلم بود
All around me the forest and the rain
اطرافم فقط جنگل و باران بود
Then with the flash of a light,
سپس برقی از نور
I saw it in the night
در تاریکی شب دیدم
I must be getting near Saint Peter’s Gate
من باید به دروازۀ پل صراط نزدیک شده باشم
When I went through the door,
وقتی که از در وارد شدم
he was standing in the hall
او در راهرو ایستاده بود
An old man with a beard of shining white
پیرمردی با ریش سپید درخشان
He said” I’ve been expecting you,
او گفت: من چشم براهت بودم،
let me show you to your room”
بگذار اتاقت را به تو نشان دهم
And he took me all the way by candlelight
و او با شمعی در دست تمام راه مرا همراهی کرد
And lying there on the bed, a book, black & red
و آنجا روی تختخواب یک کتاب قرمز و سیاه افتاده بود
My name was written on the front in gold
نام من روی جلد کتاب به رنگ طلایی نوشته شده بود
And when I opened it up,
و وقتی آنرا گشودم
there were pictures of my life
تصاویری از زندگی من در آن وجود داشت
And a voice began to call from down below
و صدایی از پایین ندا داد
Nobody will get through
هیچکس از اینجا گذر نخواهد کرد
Nobody not even you Can escape the judgement day
هیچکس حتی شما هم نمی توانید از روز رستاخیز بگریزید
Nobody will be spared
هیچکس مصون نخواهد بود
Heaven is only there For the ones who satisfy them at Saint Peter’s Gate
بهشت فقط برای کسی است که آنها از او خرسند هستند در دروازه پل صراط
“Come with me” said that old man, as he took me by the hand
پیرمرد در حالیکه دست مرا میکشید گفت: همراه من بیا
There is someone here that you have seen before
شخصی هست که قبلاً او را دیده اید
In this room on the left,
در این اتاق سمت چپ
a man who did his best To bring joy and happiness to one and all
مردیست که نهایت تلاش خود را کرده است، تا شادی و خوشی را برای خود و همگان به ارمغان آورد
But in that room on the right, a dictator in life
اما در اتاق سمت راست، کسی که در زندگی اش یک دیکتاتور بوده است
We’ve been waiting for him here, as you can tell
ما اینجا چشم براهش بوده ایم، همانگونه که حدس می زنی
For all the blood he’s spilled
برای همۀ خون هایی که ریخته است
And for all the ones he’s killed
و برای همۀ افرادی که کشته است
We condemn him to eternity in hell
ما او را محکوم می کنیم که تا ابد در جهنم بماند
Nobody will get through
هیچکس از اینجا گذر نخواهد کرد
Nobody not even you Can escape the judgement day
هیچکس حتی شما هم نمی توانید از روز رستاخیز بگریزید
Nobody will be spared
هیچکس مصون نخواهد بود
Heaven is only there For the ones who satisfy them at Saint Peter’s Gate
بهشت فقط برای کسی است که آنها از او خرسند هستند در دروازه پل صراط
I woke up with the dawn; there was someone in my room
با طلوع سپیده از خواب برخاستم،کسی در اتاق من بود
A woman, like an angel all in white
زنی سراپا سپید پوش مانند فرشته
And then she told me “You must run, for your time has yet to come
سپس او به من گفت: تا نوبت شما نرسیده باید فرار کنید
نظرات کاربران