- عنوان: Yuusha-sama no Oshishou-sama – Volume 05
- نویسنده: Yo Mintsuoka
- سال انتشار: ?
- تعداد صفحه: 144
- زبان اصلی: انگلیسی
- نوع فایل: pdf
- حجم فایل: 2.06 مگابایت
زنگ ساعت 9 صبح به صدا درآمد. ساعتی بود که کارگاه ها شلوغ بود و صنعتگران سر کار عرق ریخته بودند. اما امروز دو سر خیابان اصلی از جلوی دروازه قلعه کاخ شاهنشاهی تا جلوی دروازه اصلی شهر شاهنشاهی مملو از جمعیت بود. هدف این افراد البته این بود که نگاهی اجمالی به شاهزاده آلفرد که در شرف دیدار با حسن نیت از پادشاهی لیون بود، و بیش از آن، لتیسیا فون ماویس شجاع بود. عدهای زحمت کشیدند تا یک روز مرخصی بگیرند یا فروشگاههای خود را ببندند تا نگاهی اجمالی به ولیعهد کشورشان و قهرمان معروفی که به ندرت خود را نشان میداد، بیابند. شوالیه هایی اینجا و آنجا در خیابان ها نگهبانی می دادند و فریاد می زدند که مردم را از خود دور نگه دارند. و تاجران که مشتاق استفاده از فرصت برای کسب سود هستند، انگار که صدای خود را بی اثر می کنند، غرفه های خود را برای جذب مشتری پهن می کنند. شرکت کنندگان کمتر از بزرگترین جشنواره امپراتوری، روز بنیاد نبود. جای تعجب نیست. پس از شکست امپراتوری، Brave Mavis تنها یک بار در برابر مردم ظاهر شد، زمانی که او کودتای ژنرال Zaunas را سرکوب کرد. از آن زمان این اولین باری بود که او خودش را نشان می داد.
بنابراین، من از شما انتظار دارم که کمی به مردم سلام کنید.
«اعلیحضرت، شما با این وضعیت حال نمیکنید، درست است؟»
“اصلا.”
“و من که از نشستن در کالسکه سلطنتی اعلیحضرت امتناع کردم، زیرا نمی خواستم توجه را به خودم جلب کنم.”
برای لتیشیا دونو بد نیست نشان دهد که رابطه بین خانواده امپراتوری و شجاع خوب است. می تواند تا حدی از دخالت های غیرضروری دیگر کشورها جلوگیری کند.»
آن دو، آلفرد و لتیسیا، با هم در کالسکه سلطنتی شاهزاده سوار بودند. معمولاً کالسکه شکل مربعی داشت، طوری ساخته می شد که اشراف سوار بر آن دیده نمی شدند. این برای جلوگیری از ترور با تیر و کمان یا با جادو بود. با این حال، این کالسکه امپراتوری بیشتر شبیه یک صندلی با پشتی بود که به یک ارابه با شکوه تزئین شده بود. این به گونه ای ساخته شده بود که رعایای امپراتوری می توانستند آلفرد و لتیسیا را به وضوح ببینند. طبیعی بود که وقتی تصمیم به استفاده از این کالسکه گرفته شد، عده ای به این ایده که این کالسکه بیش از حد آسیب پذیر است اعتراض کردند. اما دقیقاً این آلفرد بود که این عقیده را سرکوب کرد.
«ماویس شجاع با من خواهد رفت. آیا جایی امن تر از آن وجود دارد؟»
البته، شوالیهها با دقت در مکانهایی مستقر میشدند که تک تیراندازها میتوانستند با تیر و کمان از اطراف شلیک کنند، و بسیاری از شعبدهبازان ماهر دربار با جادوی «تشخیص جادو» در طول مسیر صفوف اسکن میکردند. اگر قاتلی وجود داشته باشد که این شبکه ایمنی را بشکند، آخرین چیزی که آنها به آن نیاز دارند قوی ترین فرد در بشریت یا شاید شخصی است که تا حد امکان به خدا نزدیک باشد.
لتیشیا که “نزدیک ترین موجود به خدا” بود، از قبل بسیار مورد توجه قرار گرفته بود و بیان محکمی داشت. با این حال، با تشویق آلفرد، او در نهایت لبخند زد و برای حضار دست تکان داد. در آن لحظه فضا با تشویق جمعیت به لرزه در آمد.
The bell rang at 9 am. It was the hour when the workshops were busy, and the craftsmen were sweating at work. But today, both ends of the main street, from in front of the castle gate of the Imperial Palace to in front of the main gate of the Imperial City, were crowded with people. The purpose of these people was, of course, to catch a glimpse of Prince Alfred, who was about to pay a goodwill visit to the Kingdom of Lyon, and, more than that, of the Brave Leticia von Mavis. Some took the trouble to take a day off work or close their stores in order to catch a glimpse of their country’s crown prince and the famous heroine, who rarely showed herself. There were knights on guard here and there in the streets, shouting to keep people at bay. And as if to nullify their voices, merchants, eager to seize the opportunity to make a profit, spread out their stalls to attract customers. The turnout was no less than that of the Empire’s biggest festival, the Foundation Day. No wonder. After the defeat of the Empire, the Brave Mavis appeared before the people just once, when she suppressed General Zaunas’ coup d’état. This was the first time she had shown herself since then.
“So, I expect you to greet the people a bit.”
“Your Highness, you’re not having fun with this situation, are you?”
“Not at all.”
“And I who refused to sit in His Highness’s royal carriage since I didn’t want to draw attention to myself.”
“It’s not bad for Leticia-dono to show that the relationship between the Imperial Family and the Brave is good. It can avoid unnecessary interference from other countries to some extent.”
The two of them, Alfred and Leticia, were riding together in the prince’s royal carriage. Normally, the carriage would have a square shape, made so that the nobles riding in it could not be seen. This was to prevent assassination attempts by bow and arrow or by magic. However, this imperial carriage was more like a seat with a back attached to a magnificently decorated chariot. It was crafted in such a way that the subjects of the empire could clearly see Alfred and Leticia. It was natural that when it was decided to use this carriage, some people objected to the idea that it was too vulnerable. But it was precisely Alfred who suppressed that opinion.
“The Brave Mavis will go with me. Is there any safer place than that?”
Of course, knights were meticulously deployed in places where snipers could shoot with bows and arrows from the surroundings, and many skilled court magicians would scan with “Magic Detection” magic along the procession’s path. In the event that there was an assassin who would break this safety net, the last thing they would need would be the strongest person in humanity, or perhaps a person who was as close to God as possible.
Leticia, who was “the closest existence to God,” had received a lot of attention from before and had a firm expression. Still, prompted by Alfred, she finally smiled and waved to the audience. At that moment, the atmosphere shook with cheers from the crowd.
این رمان را از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید.
Download: Yuusha-sama no Oshishou-sama – Volume 05
نظرات کاربران