مجله علمی تفریحی بیبیس
0

دانلود کتاب شما تعلق دارید – تماس برای اتصال

بازدید 639
  • عنوان کتاب: You Belong – A call for connection
  • نویسنده: Sebene Selassie
  • حوزه: روابط اجتماعی
  • سال انتشار: 2020
  • تعداد صفحه: 186
  • زبان اصلی: انگلیسی
  • نوع فایل: pdf
  • حجم فایل: 1.67 مگابایت

در سی و چهار سالگی، در حالی که بیشتر دوست دخترهایم قبل از بسته شدن پنجره‌های باروری‌شان با عجله بچه‌دار می‌شدند، من تشخیص سرطان سینه در مرحله سه را دریافت کردم. من احساس بیماری نکردم. من تمیز غذا می خوردم، با دوچرخه به سر کار می رفتم، به طور منظم یوگا تمرین می کردم، ظاهری درخشان داشتم و بدنم سعی می کرد مرا بکشد. از نظر بدنی احساس خوبی داشتم. از نظر عاطفی، حالم به هم ریخته بود. اخیراً از اولین رابطه طولانی مدتم جدا شدم، به واشنگتن دی سی برگشتم، جایی که از هجده سالگی در آنجا زندگی نکرده بودم. افرادی که می‌شناختم در حالی که من بدهکار بودم در مشاغل و خانه اول زندگی می‌کردند، در خانه مادرم زندگی می‌کردند و برای یک سازمان بین‌المللی ناکارآمد کار می‌کردند. آرزو داشتم به زندگی تعلق داشته باشم اما هر روز به مرگم فکر می کردم. آن موقع بود که شروع کردم به خوردن قهوه روی لبم. من درمان های جایگزین را با یک پزشک در یک مرکز بهداشتی یکپارچه در تنلی تاون بررسی کردم. او از تنقیه قهوه به عنوان بخشی از یک پروتکل پیچیده سم زدایی استفاده کرد. هر هفته به مدت یک سال، عربیکا ارگانیک بدون کافئین خنک شده از طریق لوله ای به رکتوم من جریان می یافت تا زمانی که پر شود. پس از چند دقیقه تنها ماندن در اتاق (که در طی آن گاهی برای خودم آواز می خواندم و معمولاً آرام نمی گرفتم)، یک پرستار برمی گشت و به من اجازه می داد روده هایم را آزاد کنم. هر جلسه سه یا چهار بار این کار را تکرار می‌کردیم. مدت هاست که اعتقاد بر این بود که کولون ها بدن را سم زدایی می کنند. در حدود 1500 سال قبل از میلاد، یک سند پزشکی مصر باستان از پاپیروس Ebers مزایای پاکسازی روده بزرگ را توصیف کرد و بسیاری از سیستم‌های درمانی سنتی نوعی آبیاری کولون دارند. تصور می شود که تنقیه قهوه کبد را سم زدایی می کند. آیا کار می کند؟ من مطمئن نیستم. حداقل به بهبودی من لطمه ای وارد نکرد و دردناک نبود. چرا این موضوع در ابتدای کتاب در مورد تعلق مرتبط است؟ تعلق بیان زندگی است. من هر کاری می کردم که متعلق به زنده ها باشم. همچنین، وقتی در مورد تعلق صحبت می کنیم، همه چیز مرتبط است. چالش تعلق در این زمان ها این است که «همه چیز» شامل چیزهای زیادی است، از جمله مدفوع قهوه. ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که در آن زبان‌ها، فرهنگ‌ها و باورهای جدا شده قبلی در یکدیگر ادغام شده‌اند. هر یک از ما تأثیرات متعدد، هویت های گوناگون و تجربیات بی شماری داریم. علاوه بر این، چیزهایی که در خارج وجود دارد موز هستند. هر روز با مجموعه‌ای از انتخاب‌های گیج‌کننده مواجه می‌شویم – چه چیزی بخوریم، استفاده کنیم، بخوانید، تماشا کنیم، دنبال کنیم، پست کنیم، حمایت کنیم، بگوییم، باور کنیم – انتخاب‌هایی که ما را با ایده‌ها، ارزش‌ها و جوامع خاصی همسو می‌کند. . . یا نه در هر لحظه ممکن است احساس کنیم به یک چیز تعلق داریم و به چیز دیگری تعلق نداریم. من به این جامعه تعلق دارم که دیگران به آن نیستند. من به این بیانیه تعلق دارم، قطعاً نه آن یکی. من به این فضا تعلق دارم. یا شاید من به هیچ جا تعلق ندارم. حقیقت: همه ما به همه تعلق داریم. همچنین به مرگ.

At the age of thirty-four, while most of my girlfriends hurriedly made babies before their fertility windows closed, I received a diagnosis of stage three breast cancer. I did not feel sick. I ate cleanly, biked to work, practiced yoga regularly, looked radiant, and my body was trying to kill me. Physically, I felt great. Emotionally, I was a mess. Recently broken up from my first long-term relationship, I returned to Washington, DC, where I had not lived since I was eighteen. People I knew were settling down in careers and first homes while I was in debt, living at my mom’s, and working for a dysfunctional international organization. I longed to belong to life but I contemplated my death daily. That’s when I started taking coffee up my butt. I explored alternative treatments with a doctor at an integrative health center in Tenleytown. She used coffee enemas as part of a complex detoxification protocol. Every week for a year, cooled organic decaf arabica would flow through a tube into my rectum until it was full. After many minutes alone in the room (during which I sometimes sang to myself and usually failed to relax), a nurse would return and allow me to release my bowels. We would do this again three or four times each session. Colonics have long been believed to detoxify the body. Around 1500 BCE, an ancient Egyptian medical document Ebers papyrus described the benefits of colon cleansing, and many traditional healing systems have some type of colonic irrigation. Coffee enemas are thought to detoxify the liver. Does it work? I’m not sure. At least it didn’t hurt my recovery and wasn’t painful. Why is this relevant at the beginning of a book about belonging? Belonging is an expression of life. I would have done anything to belong to the living. Also, everything is relevant when we talk about belonging. The challenge with belonging in these times is “everything” includes a whole lot of things, including coffee poop. We live in a world where previously isolated languages, cultures, and beliefs have been melded into each other. Each of us has a multitude of influences, various identities, and countless experiences. Furthermore, things are bananas out there. We are presented with a dizzying array of choices every day—what to eat, use, read, watch, follow, post, support, say, believe—choices that align us with particular ideas, values, and communities . . . or not. In any moment, we may feel like we belong to one thing and not another. I belong to this community, to which others don’t. I belong to this statement, definitely not that one. I belong in this space way over here. Or perhaps I belong nowhere. The truth: we all belong to it all. Also to death.

این کتاب را میتوانید از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید:

Download: You Belong – A call for connection

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

بیشتر بخوانید