0

دانلود رمان انگلیسی “دختر زیبای زمستانی”

  • عنوان رمان: The Winter Belle
  • نویسنده: Dilly Court
  • سال انتشار: 2025
  • تعداد صفحه: 302
  • زبان اصلی: انگلیسی
  • نوع فایل: pdf
  • حجم فایل: 3.89 مگابایت

کیتی هارته در اتاق نشیمن طبقه اول به صندلی کنار پنجره تکیه داد. با دستش قطرات آب را از روی شیشه پاک کرد تا دید بهتری از شلوغی میدان سوهو داشته باشد. کیتی رو به خواهر بزرگترش کرد و گفت: «آن زن عجیب و غریب کیست؟» «آیوری، می‌توانی او را ببینی؟ او همین الان با یک تاکسی درشکه رسیده و دارد به بیمارستان زنان می‌رود.» آیوری با بی‌خیالی از پنجره به بیرون نگاه کرد. «آن شاعره، کریستینا روستی است. می‌دانی کیتی، من آخرین اثرش را عصر یکشنبه برای همه شما خواندم.» کیتی با اخم گفت: «اما نمی‌تواند او باشد. آن زن مثل راهبه‌ها لباس پوشیده است. همه آدم‌های هنرمند کمی عجیب و غریب هستند.» آیوری حلقه گلدوزی‌ای را که روی آن کار می‌کرد، برداشت. «چیز جالب‌تری برای دیدن وجود ندارد؟ بازار چطور؟ معمولاً ساعت‌ها وقت صرف تماشای رفت و آمدها به آنجا می‌کنید.» کیتی خندید. «بله، می‌دانم، نه؟ فقط راهبه‌ها اینجا زیاد دیده نمی‌شوند. من در واقع دنبال مامان می‌گشتم. او مدت زیادی است که رفته است.» آمیتیست از جایش روی قالیچه‌ی بالای شومینه، جایی که انگشتان پایش را جلوی آتش به آتش می‌مالید، داوطلبانه گفت: «نلی را با خودش برد. امیدوارم عجله کنند چون گرسنه‌ام و می‌دانم چند کلوچه در انبار هست. واقعاً دلم برای کوک تنگ شده. حیف شد که مجبور شد ما را ترک کند.» آیوری نگاهی هشدارآمیز به او انداخت. «خودت خوب می‌دانی که اخیراً مجبور شده‌ایم فداکاری کنیم. لطفاً این را جلوی مامان تکرار نکن.» «من بچه نیستم و احمق هم نیستم، آیوری. اینکه تو بزرگترین فرزند هستی به این معنی نیست که باید اینقدر رئیس‌مآب باشی.» کیتی دستش را بالا برد. «ایمی، بحث را تمام کن. بیا اینجا و نگاه کن. آن جوان خوش‌قیافه‌ای که چند روز پیش شیفته‌ی تو شد، اینجاست.» او در ورودی بازار ایستاده است. زود باش، وگرنه از دستش می‌دهی.

Kitty Harte leaned forward on the window seat in the first-floor drawing room. She wiped condensation off the glass pane with her hand to get a better view of the bustling activity in Soho Square. ‘Who is that rather odd-looking woman?’ Kitty turned to her elder sister. ‘Can you see her, Ivory? She’s just arrived in a hansom cab and she’s going into the Hospital for Women.’ Ivory glanced casually out of the window. ‘That’s the poetess, Christina Rossetti. You know, Kitty, I read her latest work to you all on Sunday evening.’ ‘But it can’t be her. That woman is dressed like a nun,’ Kitty said, frowning. ‘All artistic people are a little odd.’ Ivory picked up the hoop of embroidery she was working on. ‘Isn’t there anything more interesting to look at? What about the Bazaar? You usually spend ages watching the comings and goings there.’ Kitty laughed. ‘Yes, I do, don’t I? It’s just that nuns are not a common sight around here. I was actually looking for Mama. She’s been gone for a long time.’ ‘She took Nellie with her,’ Amethyst volunteered from her place on the hearth rug where she had been toasting her toes in front of the fire. ‘I hope they hurry up because I’m hungry and I know there are some muffins in the larder. I really miss Cook. It’s a pity she had to leave us.’ Ivory shot her a warning look. ‘You know very well we have had to make sacrifices recently. Please don’t repeat that in Mama’s hearing.’ ‘I’m not a child and I’m not stupid, Ivory. Just because you are the eldest it doesn’t mean you have to be so bossy.’ Kitty held up her hand. ‘Stop arguing, Amy. Come here and look. There’s that handsome young fellow who took your fancy the other day. He’s standing in the entrance to the Bazaar. Quickly, or you’ll miss him.’

این رمان را میتوانید از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید:

Download: The Winter Belle

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

X
آموزش نقاشی سیاه قلم کلیک کنید